فعالیت های روزانه مرضیه ثاقب علیزاده
” خدایا ” تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما… تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟برای مشاهده صفحه شخصی بنده در دانشگاه متاورس به لینک زیر مراجعه فرمایید.
با سلام
بله خیلی ممنون بابت راهنمایی و کمکتون
دست مریزاد خانوم علیزاده
هر جبهه ای یک دلیر زن مثله شما رو می طلبه .
1401/05/13
خب یکی از آواتارهایی که طراحی کردم رو میزارم بقیه رو نمیتونم فعلا بزارم بخاطر تعهد کاریم
خب اومدم آواتار رو بزارم میزنه حجمش زیاده باید با فتوشاپ حجمشو بیارم اما الان به دلیل خستگی زیاد توانایی باز کردن هیچ نرم افزاری رو ندارم ایشالله فردا میزارمش (:
امروز چیشد ک گذشت:
از شب قبلش بگم واقعا شاعر راست گفته کار کردن گاو نر میخواد و مرد کهن (احساس میکنم یک جای این شعر میلنگه اما نمیدونم کجاش(چقدر بده که ایموجی نمیتونم بزارم )) بله داشتم میگفتم کار کردن فکر نمیکردم دراین حد سخت باشه شبا فقط نیتم اینه ی دقیقه دراز بکشم اما یک دقیقم میشه 8 و 9 ساعت تا صبح.شاید 9 ساعت کار برای ی دختر سخت باشه نه دیگه تایم دارم برای بیرون رفتن و خرید , وقت برای رفتن با دوستا بیرون البته من که دوستی ندارم اگه تایمم داشتم کسی نبود باهاش بیرون برم
نمیدونم نوشتنم درسته یا نه شاید حوصلم سررفته این سایت این صفحه شده سرگرمیم.
امروز ساعت مثل همیشه ساعت 7 شروع کرد به زنگ زدن و من ساعت 8 بیدار شدم سه سوته حاضر شدم از مردا هم آماده شدنم کوتاه تره . ی کرم میزنم که تا ساعت 6 شبیه میت رنگم هم رفت مشخص نشه و ی رژ و ریمل.خیلی اون روز بخوام به خودم حال بدمم خط چشم میکشم
پارک حال و هواش سر صبح خیلی باحاله کلی پیرمرد که سرحالن و شادن پینگ پنگ بازی میکنن , مرد و زنا میان پیاده روی , سکوت ,هوای ن گرم و ن سرد
پارک ک تموم شد منم خسته شدم و 5 دقیقه مونده به شروع تایم سریع تاکسی و دفتر
کارای دفتر :
دنبال ی چیزایی که باید میگشتم و میگرفتمش گرفتم و باز ناقص بود ):
آواتار ها رو باید خروجیشو تغییر میدادم
بقیشم یادم نمیاد شب ک میشه مخمو میفرستم بره مرخصی ساعتی تا صبح
آهاان یادم اومد ک چقدر دلم درد میومد هی میخواستم از دل درد برم خونه و نمیتونستم بگم . هیچ وقت راحت نبودم خیلی رو خودم کار میکنم بعضی وقتا واقعا از خودم ناراحت میشم یهو میگم باید شیومو تو همه چیز عوض کنم خیلی کارا رو نباید بکنم برای چند ساعت تا تهش چند روز اوکیه اما بعدش نمیشه یعنی نمیتونم خودمو عوض کنم من نمیتونم از این شخصیتی ک هستم دور بشم به چهرمم همین میاد تقریبا کسی که یک هفته با من باشه راحت میتونه رفتارمو عادتامو بفهمه فقط سعیم اینه قوی باشم , ی مدته خیلی بهتر شدم و مدیون ,
چقدر امشب ذهنم پرش داره نیتم گذاشتن ی آواتار بوده و بس
دلم میخواد ی شعر بزارم حس و حال درونیم رو بیان کنه اما نمیدونم چه شعری …….
پایان شب.
جالب بود تا تهش رو خوندم البته جذابیت فعالیت های روزانه من اینه که حریم خصوصی نمیشناسه 😀
ممنون بابت همراهی و مطالعه صفحه من . بله حریم خصوصی نمیشناسه برای من شده حکم دفترخاطره امیدوارم ی روزی بیام و بخونم و یادخاطرات خوبم بیوفتم (:
با سلام
به جهت بهبود صفحه شخصی خود در انجمن حم میتوانید با انتشار فعالیت های روزانه به صورت “پاسخ” و نقد آن توسط خودتان از طریق “گذاشتن نظر “ این فرایند را توسعه و ازنظر اعتبار و همچنین رنکینگ گوگل به شاخص های خوبی دست یابید .
بارگذاری تخصص و فعالیت های خدماتی که میتوانید به صورت مستقیم به متقاضیان ارائه دهید یک کارآفرینی شخصی از طریق رسانه های دیجیتال میباشد و این انجمن در این خصوص هیچگونه ممانعتی ندارد .