نظریه فرگشت داروین بر چه مبنایی شکل گرفت؟
نظریه فرگشت داروین بر چه مبنایی شکل گرفت؟
باور به فرگشت و این که انسانها و دیگر جانداران زنده از راههای طبیعی و دگرگون شدن یک ساختار به ساختاری دیگر پدید آمدهاند ریشههای کهن در میان ایرانیان باستان، ایرانیان دوران اسلامی، یونانیان باستان، رومیان و چینیان دارد. با آغاز طبقهبندی علمی جانداران در انتهای سده ۱۷ میلادی، اندیشهٔ زیستی در غرب تحت تأثیر دو باور متضاد قرار گرفت: یکی ذاتباوری و اعتقاد به این بود که هر جانور دارای خصیصههای ذاتی نامتغیر است که خود برآمده از متافیزیک مکتب ارسطو و همسو با الهیات طبیعی بود؛ و دیگری برآمده از رویکردی متضاد با اندیشه ارسطویی در دانش نوین. با رشد روشنگری، جهانبینی فرگشتی و فلسفه مکانیکی از علوم فیزیکی تا تاریخ طبیعی را دربر گرفتند. طبیعتگرایان آغاز به تمرکز بر تغییرپذیر بودن گونهها کردند؛ برآمدن دیرینهشناسی با مفهوم انقراض فشار را بر دیدگاه ثابت بودن طبیعت هر چه بیشتر کرد. در آغاز سده ۱۹ میلادی، ژان–باتیست لامارک نگره خود دربارهٔ تراجهش گونهها را مطرح کرد، که نخستین نگره از این نوع دربارهٔ فرگشت بهشمار میرفت.
در ۱۸۵۸، چارلز داروین و آلفرد راسل والاس، به صورت مشترک اقدام به چاپ نگرهای فرگشتی تازه کردند که به تفصیل در کتاب خاستگاه گونههای داروین شرح داده شد. اگرچه تا پیش از ارائه نظریه فرگشتی داروین دیدگاه فرگشتگرایانه در جامعه علمی جای پا باز کرده بود، اما نظریه او به آن دلیل انقلابی تلقی میشود که توانست سازوکاری از چگونگی پدید آمدن تفاوتها در گونههای مختلف را توضیح دهد؛ چیزی که امروزه با مفهوم انتخاب طبیعی میشناسیم. نظریه او همراه بود با شواهد بیشماری از شاخههای گسترده علمی همچون دامداری، جغرافیای زیستی، زمینشناسی، ریختشناسی، و رویانشناسی.