متاورس مایکروسافت | آیا مایکروسافت میتواند رقبای خود را شکست دهد ؟
متاورس مایکروسافت | آیا مایکروسافت میتواند رقبای خود را شکست دهد ؟
مایکروسافت متاورس خود را به چه شکلی اجرایی خواهد کرد و آیا توانایی رقابلت با متاورس آپلند و فیسبوک را خواهد داشت .
متاورس مایکروسافت از چه تکنولوژی استفاده خواهد کرد ؟
جهت ورود به متاورس آپلند بر روی ورود به متاورس کلیک کنید .
مایکروسافت و متاورس نوشته شده درسه شنبه 9 نوامبر 2021
مطمئناً این سؤال فصل است: متاورس چیست؟
من اصل این اصطلاح را در ماه اوت شرح دادم . با این حال، این در مورد دیدگاه نیل استفنسون و نحوه اعمال آن در آینده بود. برای هدف این مقاله، میخواهم بر تعریف شخصی خود از متاورس تمرکز کنم، که فکر میکنم چگونه به بازار میآید، و توضیح میدهم که چرا فکر میکنم مایکروسافت برای این فرصت بسیار مناسب است.
نکته اصلی اینجاست: Metaverse از قبل وجود دارد، اتفاقاً اینترنت نامیده می شود. هفت ویژگی متیو بال برای تعریف متاورس را در نظر بگیرید . اینترنت همه آنها را برآورده می کند: 1
- اینترنت پایدار است
- اینترنت همزمان و زنده است
- اینترنت هیچ محدودیتی برای کاربران همزمان ندارد، در حالی که برای هر کاربر حس «حضور» فردی را فراهم میکند.
- اینترنت اقتصاد کاملاً کارآمدی دارد
- اینترنت تجربه ای است که هم دنیای دیجیتال و هم دنیای فیزیکی، شبکه ها/تجارب خصوصی و عمومی و پلتفرم های باز و بسته را در بر می گیرد.
- اینترنت قابلیت همکاری بیسابقهای (اگرچه نه کامل) دادهها، اقلام/داراییهای دیجیتال، محتوا و غیره را ارائه میدهد.
- اینترنت پر از «محتوا» و «تجارب» است که توسط طیف بسیار وسیعی از مشارکتکنندگان ایجاد و اداره میشود.
من واقعاً کسی را نمی بینم که نوعی نیروانا بزرگ را ایجاد کند که از آنچه ما در حال حاضر در هر یک از این معیارها داریم شکست دهد. دلیل اصلی باز بودن و تعامل پذیر بودن اینترنت به این دلیل است که در جهانی بدون الزام تجاری یا نظارت سیاسی ساخته شده است. تمام تلاشهای آینده توسط شرکتهایی که به دنبال سود هستند هدایت میشوند و توسط دولتهایی که به دنبال کنترل هستند، تنظیم میشوند، که هر دو منجر به تمرکز و قفل شدن میشوند. کریپتو در جهت مخالف حرکت میکند، اما محصول اینترنت است که بر بسیاری از ویژگیهای فهرست بال متکی است، نه جایگزینی.
پس چیزی که «متاورس» را منحصربهفرد میکند این است که این اینترنت بهترین تجربه در واقعیت مجازی است. اما این کار زمان می برد. من انتظار دارم که اولین تجربیات واقعیت مجازی، متاواژه های فردی باشد که توسط اینترنت به هم متصل شده است، همانطور که ما امروز آن را تجربه می کنیم.
موبایل و دنیای فیزیکی
پیشبینیها، بهویژه آنهایی که چندین سال به آینده ادامه میدهند، همیشه یک کار خطرناک هستند. به ژانویه 2020 نگاه نکنید، زمانی که من در پایان آغاز استدلال کردم که موبایل + ابر نشان دهنده نقطه اوج پنجاه سال گذشته در تاریخ فناوری است:
ایده پشت این مقاله دقیقاً در عنوان “پایان آغاز” است. نوآوری فناوری تمام نشده بود، تازه شروع شده بود، اما همه چیز در آینده بالاتر از پارادایم فعلی اتفاق خواهد افتاد.
سپس کووید رخ داد، و اکنون من چندان مطمئن نیستم که آیا این تمامیت داستان است.
ضمنی در این فرض که موبایل + ابر نقطه پایانی است، برتری جهان فیزیکی است. به هر حال، چیزی که تلفن را به بیان نهایی یک “کامپیوتر شخصی” تبدیل می کند این است که در همه جا با ما است، از خانه تا محل کار تا هر لحظه در میان. این همان چیزی است که به محاسبات مداوم در همه جا اجازه می دهد.
در همان زمان، برای بیش از یک سال بخش بزرگی از زندگی مردم عمدتا دیجیتال بود. راه اصلی برای ارتباط با دوستان و خانواده از طریق تماس های ویدیویی یا شبکه های اجتماعی بود. ابزار اصلی سرگرمی پخش جریانی یا بازی بود. برای کارگران یقه سفید مشاغل آنها نیز آنلاین بود. مطمئناً این ایدهآل نبود: اولین کاری که مردم میخواهند با باز شدن جهان انجام دهند این است که دوستان و خانواده خود را شخصاً ببینند، به یک فیلم بروند یا یک بازی فوتبال را بهعنوان جمعی ببینند، یا به سفر بروند. با این حال، بازگشت کار کمی کندتر بوده است: حتی اگر دفتر باز باشد، بسیاری از جلسات هنوز آنلاین هستند، زیرا ممکن است برخی از تیم از راه دور کار کنند – برای بسیاری از شرکتها، به طور دائم.
این مورد آخر سناریویی را ارائه می دهد که در آن حالت فیزیکی برجسته نیست. اتصال به اینترنت است. در این دنیایی که فقط آنلاین است، مطمئناً تلفن به عنوان وسیلهای برای متصل ماندن در حین حرکت ضروری است. با این حال، بهترین راه برای آنلاین بودن نیست. واقعیت مجازی می تواند باشد.
در VR کار کنید
دو نکته متعارف در مورد واقعیت مجازی وجود داشته است که من قبلاً با آنها موافق بودم، اما اکنون فکر می کنم هر دوی آنها غیرقابل استفاده بودند.
اولین مورد این است که اولین و مهمترین بازار واقعیت مجازی بازی خواهد بود. دلیل واضح است: گیمرها قبلاً تجهیزات اختصاصی می خرند، و بازی یک فعالیت همه جانبه است که می تواند دردسر گذاشتن و درآوردن هدست را توجیه کند. با این حال، یک مشکل این است که گیمرهایی که تجهیزات اختصاصی می خرند، بیشترین اهمیت را به عملکرد دارند، و کیفیت VR همچنان عقب است. با این حال، مشکل بزرگتر این است که بازار به اندازه کافی بزرگ از افراد با هدست وجود ندارد که سرمایهگذاری بازیسازان را توجیه کند. این مشکل مرغ و تخم مرغ است که همه پلتفرمهای جدید را به چالش میکشد: اگر کاربر نداشته باشید توسعهدهنده نخواهید داشت، اما اگر توسعهدهنده ندارید کاربر نخواهید داشت.
فرض دوم این است که واقعیت افزوده بازار بزرگتر و قانعکنندهتری نسبت به واقعیت مجازی خواهد بود، درست مانند اینکه گوشی بازار بزرگتر و جذابتری نسبت به بازیها است (البته به استثنای بازیهای موبایل). این به این دلیل است که تلفن همیشه در کنار شماست – همراهی با زندگی روزمره شما – در حالی که تجربیات فراگیرتر مانند بازی های کنسولی مقصد هستند: چون به توجه کامل شما نیاز دارند، به زمان کمتری دسترسی دارند.
با این حال، به همین دلیل است که من در مورد کاهش ارزش فیزیکی ناشی از کووید بحث کردم: برای چندین دهه کار یک مقصد فیزیکی بود. الان مجازیه در حالی که قبلاً روز کارگر دانش بین کار انفرادی در رایانه و جلسات حضوری تقسیم می شد، طی دو سال گذشته جلسات حضوری به پیوندی در یک دعوت تقویم تبدیل شد که یک تماس ویدئو کنفرانس را باز می کرد. . این تنزل جسمانی است که در بالا به آن اشاره کردم:
در همین حال، محصولات جدیدی مانند Horizon Workroomsفیسبوک و Microsoft Mesh for Microsoft Teams امکان برگزاری جلسات در واقعیت مجازی را فراهم می کند. در حالی که من از پیشنهاد مایکروسافت استفاده نکردهام، یکی از چیزهایی که در مورد Horizon Workrooms قانعکننده یافتم این بود که چگونه واقعیت ترکیبی را مدیریت میکرد: نه تنها میتوانید رایانهتان را به محیط مجازی بیاورید (از طریق دیمونی که روی رایانه شما اجرا میشود و صفحه نمایش را به داخل شما میتاباند. هدست واقعیت مجازی)، شرکتکنندگان در جلسه بدون هدست مجازی به سادگی روی صفحههای ویدیویی ظاهر میشوند، تفاوتی با کارگرانی که در دنیای فیزیکی به یک جلسه حضوری دعوت میکنند، نیست:
من بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم – و نظر من رنگی است – از تجربه اتاق کار Horizon. من اکنون می فهمم که مارک زاکربرگ، مدیرعامل، وقتی از «حضور» صحبت می کند، چه منظوری دارد . واقعاً حس ملموس بودن در یک اتاق با دیگران وجود دارد، و نه تنها از نظر بحث متمرکز: چیزی که به طرز شگفت انگیزی آشناست این است که متوجه شوید فرد کناری شما اصلاً توجهی نمی کند و در عوض ایمیل را روی رایانه خود انجام می دهد.
در عین حال، این تجربه ای نیست که بخواهید همیشه از آن استفاده کنید. برای مثال، فناوری به اندازه کافی خوب نیست. Quest 2، اگرچه از نظر یک دستگاه مستقل یک جهش بزرگ است، اما هنوز وضوح بسیار پایینی دارد و عمر باتری آن برای استفاده طولانی مدت بسیار محدود است، و تعداد زیادی از افراد همچنان پس از استفاده طولانی مدت دچار سرگیجه می شوند. اما مشکل بزرگتر این است که قرار دادن هدست برای تماس کمی دردسرساز است. شما باید هدست را از برق جدا کنید، آن را روشن کنید، وارد شوید، برنامه Horizon Workrooms را پیدا کنید و به جلسه بپیوندید، و در حالی که این فقط چند دقیقه طول می کشد، کلیک کردن روی پیوند در تقویم و پیوستن به آن بسیار آسان تر است. تماس تصویری.
با این حال، اگر قبلاً هدست را در دست داشتید، چه؟
در دو سال گذشته دوباره فکر کنید: اکثر افرادی که از خانه کار میکنند روی صفحه نمایش لپتاپ خمیده بودند. در حالت ایدهآل، میتوان یک مانیتور خارجی را وصل کرد، اما حتی اندازه و وضوح آن نیز نسبتاً محدود است. با این حال، یک هدست واقعیت مجازی آینده، میتواند حاوی هر تعداد مانیتوری باشد که میخواهید – یا کل میدان دید شما میتواند یک مانیتور بزرگ باشد. علاوه بر این، این واقعیت که یک هدست حواس شما را از محیط فیزیکی شما خارج می کند، در واقع یک مزیت است اگر محیط فیزیکی گفته شده ربطی به کار شما نداشته باشد.
در این دنیا، پیوستن به یک جلسه مستلزم تغییر زمینه شما از یک کامپیوتر به یک هدست نیست، بلکه صرفاً روی یک دکمه کلیک کنید یا وارد یک در مجازی شوید. اکنون تمام مزایای واقعیت مجازی – به ویژه حس حضور – به صورت رایگان ارائه می شود. چیزی که نابهنگام به نظر می رسد استفاده از یک لپ تاپ سنتی یا رایانه رومیزی است. آنها، مانند هدست، شما را ثابت نگه میدارند، بدون هیچیک از مزایای واقعیت مجازی (البته همه لزوماً از یک هدست کاملاً مجهز مانند Oculus استفاده نمیکنند؛ کسانی که نیازهای محاسباتی بالایی دارند از هدست متصل به رایانهشان استفاده میکنند).
رایانه های شخصی و بازار سازمانی
در اینجا مهمترین چیز وجود دارد: اگر واقعیت مجازی واقعاً برای کار بهتر است، مشکل مرغ و تخم مرغ را حل می کند.
در فرض اینکه واقعیت افزوده مهمتر از واقعیت مجازی است، فرض بر این است که این روش جدید دسترسی به اینترنت مانند موبایل توسعه خواهد یافت. با این حال، سازندگان گوشی های هوشمند مانند اپل یک مزیت بزرگ داشتند: مردم قبلاً تلفن همراه داشتند و می خواستند. فروش دستگاهی که به هر حال قرار بود حمل کنید، اما اتفاقاً بینهایت توانایی آن را تنها با چند صد دلار بیشتر داشت، دستوری برای موفقیت در بازار مصرف بود.
با این حال رایانه های شخصی این مزیت را نداشتند: اکثریت قریب به اتفاق بازار مصرف کننده هیچ دانش یا علاقه ای به رایانه نداشتند. در عوض، اکثر مردم برای اولین بار در محل کار با کامپیوتر مواجه شدند. کارفرمایان کامپیوترهای کارمندان خود را می خریدند زیرا رایانه ها آنها را بازدهی بیشتر می کردند. پس از آن، زمانی که مصرف کنندگان به استفاده از رایانه در محل کار عادت کردند، تعداد روزافزونی از آنها می خواستند یک رایانه برای خانه خود نیز بخرند. و با افزایش تعداد رایانه های خانگی، فرصت بازار برای توسعه دهندگان برنامه های کاربردی غیر کاری مانند بازی ها نیز افزایش یافت.
من گمان می کنم که این راهی است که واقعیت مجازی طی خواهد کرد. مانند رایانههای شخصی، اولین مورد استفاده عمده، کارگران دانشی هستند که از دستگاههایی استفاده میکنند که کارفرمایشان برایشان خریده است، مشتاق افزایش همکاری در دنیای کار از راه دور، و با افزایش کیفیت، محیط کاری برتر را ارائه میکنند. تعدادی از این کارمندان علاقه مند به استفاده از واقعیت مجازی برای فعالیت های غیر کاری نیز خواهند بود و بازار اپلیکیشن های غیر کاری را افزایش می دهند.
همه این برنامههای کاربردی، برای روشن شدن، همچنان از طریق رایانههای معمولی، تلفنها و غیره قابل دسترسی خواهند بود. با این حال، هیچ یک از آنها به هیچ یک از آن دستگاهها وابسته نیستند. در عوض، این برنامهها ابتدا اینترنت خواهند بود، و بنابراین طبق تعریف، اولین Metaverse خواهند بود.
فرصت مایکروسافت
این بدان معناست که به نظر من، شرکتی که بهترین موقعیت را برای سرمایه گذاری از فرصت متاورس دارد، مایکروسافت است. ساتیا نادلا The End of Windows را به عنوان محور اصلی استراتژی مایکروسافت به ارمغان آورد ، اما این بدان معنا نیست که مایکروسافت ایده مالکیت برنامه اصلی که یک محل کار بر اساس آن سازماندهی شده است را کنار گذاشته است. اولین سیستمعامل ابری دستگاههای آگنوستیک آنلاین آنها Teams است .
این اشتباه است که Teams را صرفاً حذف Slack توسط مایکروسافت بدانیم. در حالی که هر نسخه نمایشی از ارائه مایکروسافت به وضوح یک سناریوی ایده آل است، این قطعه از سخنرانی هفته گذشته مایکروسافت Ignite نشان می دهد که چشم انداز مایکروسافت چقدر بلندپروازانه تر است:
مایکروسافت می تواند این چشم انداز را تا حد زیادی با Teams انجام دهد زیرا مایکروسافت بسیاری از قطعات را می سازد. این به شرکت پیشنهاد فروش قدرتمندی را به مشاغلی در سراسر جهان می دهد که تمرکز آنها بر تجارت واقعی آنها است نه یکپارچه سازی سیستم ها. بسیاری از شرکتهای سازمانی دره سیلیکون این نکته مهم را از دست میدهند: آنها به تجربه کاربر از برنامههای شخصی خود وسواس دارند، بدون اینکه در نظر بگیرند که چگونه آن برنامه در زمینه شرکتی که برنامه آنها وسیلهای برای رسیدن به هدف است، قرار میگیرد.
با این حال، این ادغام همچنین به این معنی است که مایکروسافت در مورد Metaverse شروع بزرگی دارد: اگر تجربه اولیه Metaverse به عنوان یک متاورس مستقل با دادهها و برنامههای خاص خود باشد، تیمز از قبل وجود دارد. به عبارت دیگر، نه تنها سازمانی واضحترین کانال برای واقعیت مجازی از منظر سختافزاری است، بلکه Teams بارزترین تجلی پتانسیل واقعیت مجازی از دیدگاه نرمافزاری است (این ویدیوی تبلیغاتی از صفحه وب Mess for Microsoft Teams است ):
چیزی که یکپارچه نیست سخت افزار است. مایکروسافت تعدادی هدست واقعیت مجازی شخص ثالث را در صفحه وب مذکور به فروش می رساند که همگی باید به رایانه ویندوزی متصل شوند. موفقیت مایکروسافت مستلزم ایجاد فرصتی برای OEMها مشابه فرصتی است که توسط رایانه شخصی ایجاد شد. در عین حال، این راه حل برای چشم انداز بلندمدت Metaverse-as-Internet نیز سودمند است: ویندوز بازترین پلتفرم در بین پلتفرم های مصرف کننده است، و این در اجرای فعلی VR مایکروسافت صدق می کند. این شرکت بهتر است این رویکرد را حفظ کند.
چالش متا
Meta née Facebook در جهت متفاوتی ادغام شده است: Meta میلیاردها دلار نه تنها برای نرم افزار بلکه برای سخت افزار نیز هزینه می کند، و در حالی که Workrooms آشکارا یک برنامه کاربردی سازمانی است، Meta تا به امروز بسیار یک شرکت مصرف کننده بوده است (به رغم Workplace ). بنابراین، قیاس با عصر رایانه شخصی، اپل و مک هستند، و این دلیلی است برای کمی نزولی نسبت به مایکروسافت.
با این حال، متا یک مزیت بزرگ دارد که مک اصلی آن را نداشت: اینترنت از قبل وجود دارد. اینجاست که ادغام رایانه شما در واقعیت مجازی توسط Workroom بسیار هوشمندانه است: وقتی از رایانه خود در واقعیت مجازی استفاده می کنم، به همه برنامه ها، داده ها و غیره خود دسترسی دارم. شاید این در کنار قابلیت های جلسات Workroom کافی باشد.
با این حال، متا باید برای چیزی بیشتر شلیک کند. اول از همه، اگر من درست می گویم، و شرکت اولین بازار بزرگ برای VR است، پس مقداری از این میلیاردها دلار باید صرف ساختن یک تیم شرکتی به بازار شود که بتواند با مایکروسافت رقابت کند. دوم، فرصت بزرگی وجود دارد که مدتها توسط گوگل تلف شده است: این که پلتفرمی سازمانی باشیم که با پیشنهادات یکپارچه مایکروسافت با پیوند مؤثر بهترین پیشنهادات مستقل SaaS در یک کل منسجم، رقابت کند.
صادقانه بگویم، این احتمالاً غیر واقعی است. متا در فضای سازمانی از ابتدا شروع میکند، بدون هیچیک از قابلیتهای هویتی و ایمیلی که گوگل دارد، خیلی کمتر از مایکروسافت. مهمتر از آن، دیدن این که این شرکت دارای فرهنگ ایجاد یک پلتفرم سازمانی است، بسیار دشوار است. با این حال، این بار سنگینتری را بر دوش متا ایجاد میکند که بهترین سختافزار را بسازد و سیستم عامل یکپارچهاش را واقعاً باز نگه دارد. برای این منظور، شایان ذکر است که متا بر روی هدست خود متمرکز است که مستقل باشد، در حالی که مایکروسافت همچنان به ویندوز وابسته است. این به متا آزادی حرکت بیشتری از نظر کار با تمام پلتفرمهایی که از قبل وجود دارد میدهد.
با این حال، آنچه واضح است این است که فیس بوک باید نام خود را تغییر دهد: هیچ کس نمی خواهد از یک شبکه اجتماعی مصرف کننده برای کار استفاده کند. و همانطور که در زمینه تغییر نام اشاره کردم ، متا هنوز هم بنیانگذار است. این ممکن است یک مزیت اجرایی و چشم انداز ایجاد کند که سایر شرکت ها نمی توانند با آن مطابقت کنند. با این حال، باز هم، این می تواند به معنای تمرکز بیش از حد بر بازار مصرف باشد که ممکن است بیشتر از آنچه متا امیدوار است متقاعد شود که دقیقاً چرا باید یک هدست VR بخرد، طول بکشد.
اپل و AR
به نظر می رسد اپل باید یک رقیب قدرتمند باشد. این شرکت به وضوح از نظر سخت افزار پیشرفته ترین است، به خصوص در مورد تراشه های قدرتمند و در عین حال کم مصرف، که یک مزیت بزرگ در یک محیط محدود قدرت است. علاوه بر این، اپل میتواند از این حقیقت که گوشی را کنترل میکند، استفاده کند، درست مانند اپل واچ.
با این حال، من به سه دلیل نسبت به چشمانداز اپل در این فضا کمکم هستم:
- اول، شایعات حاکی از آن است که اپل بر روی واقعیت افزوده تمرکز کرده است، نه واقعیت مجازی. همانطور که در بالا توضیح دادم، با این حال، من فکر می کنم که واقعیت مجازی حداقل در ابتدا بازار بزرگتری خواهد بود.
- دوم، محوریت آیفون اپل میتواند یک بدهی باشد، همانطور که ویندوز محوری مایکروسافت پس از عرضه موبایل یک تعهد بود. پذیرش کامل یک پارادایم جدید بسیار سخت است اگر بزرگ ترین بخش کسب و کار شما ریشه در دیگری داشته باشد. در واقع، این واقعیت که اپل بر روی واقعیت افزوده متمرکز شده است، منعکس کننده این فرض است که جهان همچنان جهانی خواهد بود که در آن دنیای فیزیکی بر دنیای مجازی برتری دارد.
- سوم، از آنجایی که هم واقعیت مجازی و هم واقعیت افزوده رابطهای جدیدی خواهند بود، اهمیت توسعهدهندگان احتمالاً مهمتر از گوشیها خواهد بود. مردم ابتدا آیفون خریدند و توسعه دهندگان نیز به دنبال آن بودند. اگر مشکل مرغ و تخم مرغ در جهت مخالف باشد، ممکن است اپل مشکل داشته باشد.
اپل واچ مقابله با همه این مخالفت ها است: این دستگاهی برای دنیای فیزیکی است، از آیفون سود می برد و اپل پیشنهادات اصلی مشتری – اعلان ها و تناسب اندام – را به تنهایی ارائه می دهد. شاید یک راه بهتر برای بیان موضع من این باشد که اپل احتمالاً برای واقعیت افزوده موقعیت خوبی دارد، اما واقعیت مجازی نه، اما من نظرم را در مورد اینکه کدام مهم تر است تغییر داده ام.
میدان
دیدن هر استارت آپ مبتنی بر سخت افزار دیگری که به عنوان پلتفرم VR در حال ظهور هستند، سخت است. فکر میکنم بهترین فرصت برای یک استارتآپ، سوار شدن بر کتهای مایکروسافت و ارائه یک سیستم عامل جایگزین برای سختافزاری است که برای ویندوز تولید میشود. بدیهی است که Valve در حال حاضر این کار را با Steam انجام می دهد، اما ممکن است جایی برای یک جایگزین با هدف کلی تر، احتمالاً مبتنی بر اندروید (که، فکر می کنم، گوگل می تواند بسازد، اما این روزها شرکت به شدت راضی به نظر می رسد) وجود داشته باشد.
در همین حال، Snap و Niantic بر روی واقعیت افزوده متمرکز هستند، اما به دلیل ناتوانی در بارگذاری موثر محاسبات روی تلفن به همان روشی که اپل قادر به انجام آن است، دچار نقص خواهند شد، و باز هم، ترفند جلب توجه مصرفکنندگان خواهد بود.
در همین حال، Roblox مسلماً تیم های فضای مصرف کننده است: این یک متاورس دو بعدی است که دستگاه را آگنوستیک می کند. این شرکت در تلاش است تا افراد را حتی زمانی که در حال بازی کردن نیستند، در ارتباط نگه دارد، از جمله خرید رقیب Discord Guilded . در همین حال، Discord در نوع خود کمی متاورز است، با اتصالات بیشتر به برنامه های کاربردی خارجی. این می تواند نامزدی برای شرکت فوق الذکر باشد که بر روی پوشش های اکوسیستم مایکروسافت سوار می شود.
با این حال، باز هم، هیچ یک از اینها آنقدر با دنیای امروزی متفاوت نیست، زیرا اینترنت از قبل وجود دارد (و بله، این شامل رمزنگاری نیز می شود). این یکی از چیزهایی است که من هنوز از پایان آغاز به آن پایبند هستم : فناوری در تغییرات پلهای حرکت نمیکند، بلکه در یک طیف به سمت محاسبات پیوستهتر تکامل مییابد. تغییر نام، چه از فیس بوک به متا یا از اینترنت به متاورس باشد، نشانگر آن تکامل است، نه یک تعادل نقطه گذاری