10 لیست برتر از سوالات بزرگ روانشناسی و پاسخ ها
10 لیست برتر از سوالات بزرگ روانشناسی و پاسخ ها
دانش شگفت انگیز روانشناسی می تواند در مورد بسیاری از اسرار زندگی ارائه دهد.
امتیاز کلیدی
- روانشناسان در مورد طیف وسیعی از موضوعات، از ماهیت ذهن گرفته تا علل تبعیض، سؤالات اساسی زیادی می پرسند – و به آنها پاسخ می دهند.
- روانشناسی این پتانسیل را دارد که به ما کمک کند نه تنها اسرار زندگی را درک کنیم، بلکه اسرار جدیدی را نیز کشف کنیم.
- روانشناسی به مسئله پایدار طبیعت در مقابل پرورش توجه کرده است و به ما کمک میکند بفهمیم که این دو در کنار هم کار میکنند.
شوخی این است که اگر از یک روانشناس سوالی بپرسید در ازای آن یک سوال دریافت خواهید کرد. “چرا خواب می بینیم؟” شما میپرسید و پاسخی که در ازای آن میگیرید باید این باشد که «چرا میخواهید بدانید؟» با این حال، در واقعیت، روانشناسان در مورد طیف وسیعی از موضوعات، از ماهیت ذهن گرفته تا علل تبعیض ، و همه چیز در این میان ، سؤالات اساسی می پرسند و به آنها پاسخ می دهند . اگرچه رساندن لیست به 10 نفر چالش برانگیز است، آنچه در زیر می آید نمونه خوبی از بهترین تلاش های روانشناسی برای پاسخ به بهترین سؤالات آن است.
1. آیا چیزی به نام ESP وجود دارد؟
ممکن است هیچ موضوعی در روانشناسی به اندازه ادراک فراحسی یا ESP بحث برانگیز یا جذاب نباشد . سه شکل احتمالی ESP عبارتند از:
- تله پاتی – انتقال اطلاعات از یک فرد به فرد دیگر بدون واسطه ارتباط حسی شناخته شده
- روشن بینی – کسب اطلاعات در مورد مکان ها، افراد یا رویدادها بدون واسطه حواس شناخته شده
- پیش شناخت – کسب اطلاعات در مورد یک رویداد آینده که از طریق هیچ فرآیند شناخته شده ای از استنتاج قابل پیش بینی نیست.
برای مثال، در مطالعه تله پاتی، یا psi ، شرکت کنندگان در دو اتاق مجزا می نشینند. در حالی که یکی سیگنال ها را “انتقال” می کند، دیگری سعی می کند آنها را “دریافت” کند. با این حال، منتقدان استدلال میکنند که بسیاری از اثرات نشاندادهشده در آزمایشهای ESP را میتوان به سادگی با روششناسی معیوب و «نشت» حسی توضیح داد که در آن شرکتکنندگان بهطور ناخواسته پاسخها را ارائه میدهند. تنها ویژگی “فراحسی” در چنین مواردی ممکن است این باشد که برخی افراد در خواندن سیگنال های بسیار ظریف افراد بسیار خوب هستند.
2. چرا خواب می بینیم؟
ما رویاهای ما رمزی و اغلب ما را ترک بیدار شدن از خواب اشتباه، سردرگم است، وحشت زده، و یا شاید بسیار، بسیار راضی است. البته فروید پیشنهاد کرد که رویاهای ما نمایانگر آرزوهای ناخودآگاهی هستند که از بیان آنها در زندگی بیداری خود می ترسیم. آخرین توضیحات با این نظریه کاملاً ناسازگار نیستند. با توجه به مدل فعال سازی-سنتز، رویاها داستان هایی هستند که ما از تحریکات تصادفی که در هنگام خواب در مغز رخ می دهد ایجاد می کنیم. مدل فعال سازی-ادغام-مدولاسیون به روز شده (AIM) پیشنهاد می کند که رویاها منعکس کننده فعالیت مناطقی از مغز در یک لحظه خاص و همچنین فعالیت انتقال دهنده های عصبی خاص هستند. این توضیح عصبشناسی داستانهایی را که میسازیم تا حدی منعکسکننده خواستههای پنهان ما میداند، اما آنها اساساً محصول آرزوهای سرکوبشده نیستند.
3. چگونه می توانیم از طریق تقویت انگیزه موثرتری در خود ایجاد کنیم؟
همه ما دوست داریم می خواهم به موثرتر در رسیدن ما به اهدافو به گفته رفتارشناسان، راه بهبود اثربخشی ما این است که به خودمان برای قدمهای کوچکی که ما را به نتایج مطلوب نزدیکتر و نزدیکتر میکند، پاداش دهیم. ابتدا کاری را پیدا کنید که واقعاً دوست دارید انجام دهید یا چیزی را که دوست دارید داشته باشید که در واقع می تواند به عنوان یک پاداش باشد. سپس، هدفی را که امیدوارید به آن دست یابید، در نظر بگیرید، به طور واقع بینانه، می توانید به آن برسید اما هنوز در آن موفق نشده اید. در مرحله بعد، از آن هدف به سمت وضعیت فعلی خود حرکت کنید. ترتیبی دهید که با نزدیکتر شدن به نقطه پایانی مورد نظر، آن پاداشهای دلخواه را به خودتان بدهید. همانطور که شروع به پیشرفت می کنید، فقط زمانی به خودتان جایزه بدهید که از جایی که اکنون هستید به جلو حرکت کرده باشید. به عنوان مثال، اگر می خواهید تماشای تلویزیون خود را کاهش دهید و در عوض بیشتر بخوانید، با اجازه دادن به خود برای تماشای تلویزیون تنها زمانی که 20 دقیقه، سپس 30 و سپس شاید 2 ساعت مطالعه کرده اید، به خود پاداش دهید. وقتی به مرز 2 ساعت رسیدید، چه کسی میداند، ممکن است آنقدر از خواندن لذت ببرید که دیگر حتی به تماشای تلویزیون اهمیتی نخواهید داد.
4. چگونه می توانیم حافظه کاری خود را برای خودمان فعال کنیم؟
کار حافظه که بخشی از سیستم حافظه خود را که اجازه می دهد تا شما را به نگه داشتن اطلاعات به طور فعال در “آگاهی” یا به این دلیل شما چیزی را برای اولین بار در یادگیری و یا در حال تلاش برای به یاد چیزی است که شما در گذشته به دست است. از نظر تئوری، اگر به آن فکر میکردید، میتوانید اطلاعات را به طور نامحدود در حافظه فعال نگه دارید، اما بدیهی است که این کار چندان عملی نخواهد بود. ترفند این است که شما اطلاعات را تا زمانی که به آن نیاز دارید نگه دارید.
روانشناسی سه ترفند ساده برای کمک به حافظه کاری شما دارد:
- خرد کردن – با سازماندهی مقادیر زیادی از اطلاعات در تعداد کمتری واحد (“عدد جادویی 7 به علاوه یا منهای 2”)، می توانید اطلاعات را بسیار کارآمدتر ذخیره کنید، اما سپس باید از مرحله 2 استفاده کنید.
- رمزگذاری تا بتوانید بازیابی کنید – اگر میخواهید بعداً بتوانید از آن استفاده کنید، باید بتوانید چارچوب سازمانی را که در زمان رمزگذاری ایجاد کردهاید بالا بکشید، بنابراین باید از ضرب المثل پیروی کنید: «اگر این کار را نکنید. رمزگذاری کنید، نمی توانید بازیابی کنید.”
- استفاده از پردازش “عمیق” – بر اساس سطوح تئوری پردازش، هر چه معنای بیشتری در مورد آنچه میخواهید به خاطر بسپارید وارد کنید، شانس بیشتری برای به خاطر سپردن آن دارید. حتی قرار دادن لیستی از کلماتی که باید به خاطر بسپارید در یک جمله، به جای حفظ کردن آنها از طریق تمرین رو به رو، به شما لبه پردازش عمیق تری می دهد.
در عین حال، ما از تحقیقات حافظه شاهدان عینی می دانیم که حافظه افراد بسیار غیرقابل اعتماد است. ما به احتمال زیاد جزئیات کوچک را فراموش می کنیم یا جزئیات کوچک تجربیات را تغییر می دهیم تا با آنچه انتظار داشتیم اتفاق بیفتد.
تحقیقات کلاسیک حافظه شاهدان عینی از شرکت کنندگان خواسته شد تا سرعت دو خودروی تصادفی را تخمین بزنند. اگر از آنها پرسیده شد که ماشینها در هنگام برخورد با یکدیگر با چه سرعتی حرکت میکنند، شرکتکنندگان سرعت را بالاتر از سرعتی که هنگام «تماس» با یکدیگر میرفتند، تخمین میزدند. به طور مشابه، مردم می توانند گمراه شوند و تصور کنند که یک مورد در فهرست کلمات قرار دارد در حالی که در واقع اینطور نبود. اگر فهرستی از کلماتی را بخوانید که همگی به دسته «شیرین» مربوط میشوند (اما در واقع «شیرین» را شامل نمیشود)، مردم فکر میکنند که کلمه «شیرین» در فهرست بوده است. تکیه بر حافظه شاهدان خود یا دیگران پیشنهادی پرخطر است. اگر می خواهید چیزی را که در مقابل شما اتفاق می افتد به خاطر بسپارید، یا آن را یادداشت کنید یا با گوشی هوشمند خود عکس بگیرید!
5. کلید حل مشکلات زندگی چیست؟
انواع مشکلاتی که روانشناسی می تواند به شما در حل آنها کمک کند شامل طیف گسترده ای از موقعیت های عملی است که روزانه با افراد مواجه می شوند. خواه وصل کردن یک کامپیوتر جدید، تعمیر لوازم برقی خراب، ترتیب دادن ترتیب غذاها برای پختن هنگام تهیه غذا، یا پیدا کردن بهترین مسیر خانه، مراحل مشابهی در حل مشکل وجود دارد.
روانشناسان پیشنهاد می کنند که ابتدا ماهیت مشکل را درک کنید، مانند مرتب کردن مجدد قطعات پازل یا قرار دادن چیزها در نظم مناسب. سپس، مهمتر از آن، باید ذهن خود را نسبت به راه حل های ممکن، حتی راه حل هایی که ممکن است کمی غیرعادی به نظر برسند، باز نگه دارید. در واقع، گاهی اوقات هر چه غیر معمول تر، بهتر است. همه ما بسیار مستعد مجموعههای ذهنی هستیم و این میتواند مانع بزرگی برای حل مسئله باشد. در نهایت، اگر نتایج شما ناموفق بود، برای شروع همه چیز آماده باشید. نگه داشتن اولین پاسخ خود، حتی اگر پاسخ خیلی خوبی نباشد، می تواند شما را از پیدا کردن راهی برای خروج از دوراهی باز دارد. عجله کردن برای تکمیل یک مشکل احتمالاً بزرگترین اشتباهی است که مردم مرتکب می شوند (به غیر از تعویق بیش از حد طولانی)!
6. چگونه می توانیم ارتباط موثرتری برقرار کنیم؟
ارتباط خوب کلید تعامل ما با افراد دیگر است. وقتی به نحوه برقراری ارتباط فکر می کنیم، اغلب بر زبان گفتاری یا نوشتاری تمرکز می کنیم. با این حال، وقتی صحبت از زبان به میان میآید، فقط این نیست که چه میگویید، بلکه نحوه بیان آن نیز مهم است.
به عنوان مثال، وقتی صحبت می کنید، طبق تعریف باید نقطه نظر خود را به صورت خطی بیان کنید، به این معنی که اولین کلماتی که در یک جمله بیان می کنید، شنونده را به درک آنچه در پی خواهد آمد راهنمایی می کند. گفتن «متاسفم» در ابتدای مکالمه تأثیر بسیار بیشتری خواهد داشت، مثلاً از عذرخواهی خود در پایان یک توضیح طولانی.
لحنی که با آن صحبت می کنید به شنونده شما اجازه می دهد بفهمد که آیا در حال پرسیدن سوال هستید یا بیانیه ای. با این حال، اگر شما مانند بسیاری از افراد هستید، ممکن است متوجه شوید که جملات خود را به گونه ای بیان می کنید که گویی سوالی هستند. وقتی میخواهید کسی را متقاعد کنید که میدانید درباره چه چیزی صحبت میکنید، این کار باعث میشود اعتماد به نفس کمتری داشته باشید و میتواند اثربخشی شما را کاهش دهد.
زبان بدن شما ممکن است حتی بیشتر از زبان کلامی شما در مورد شما بگوید. اکثر مردم نمی توانند به چشمان دیگران نگاه کنند، خمیده اند، وقتی عصبی هستند دست ها و پاهای خود را تکان می دهند، و آنچه را که واقعاً در درون خود احساس می کنند، از طریق “ریز بیان” های کوچک روی صورت خود آشکار می کنند.
یاد بگیرید که زبان بدن خود را کنترل کنید و می توانید تأثیری را که بر دیگران می گذارید کنترل کنید.
7. هوش چیست (و چرا باید اهمیت دهیم)؟
این قطعا یکی از سوالات “بزرگ” روانشناسی است. مطالعه هوش سابقه طولانی در روانشناسی دارد، حداقل به اوایل دهه 1900 باز می گردد، زمانی که مربیان به دنبال آزمایش توانایی های ذهنی دانش آموزان بودند. هیچ تعریف منفرد و مجموعه ای وجود ندارد که روانشناسان عموماً با آن موافق باشند و حتی در حال حاضر نیز یک راه مشخص برای اندازه گیری آن وجود ندارد.
همچنین در مورد موضوعاتی مانند اینکه آیا می توان هوش را تا چه حد در دستاوردهای زندگی واقعی شما تفاوت ایجاد می کند، “تربیت” کرد، بحث و جدل وجود دارد. با این حال، به نظر میرسد روانشناسان به این درک میرسند که هوش چیزی بیش از دانش آکادمیک است و هر تعریف خوب باید شامل ویژگیهایی مانند دانش عملی (“هوشهای خیابانی”)، درک خود و درک دیگران باشد. ما باید به چیستی هوش اهمیت دهیم زیرا این مهارتها فراتر از کلاس درس هستند و میتوانند زندگی ما و دیگران را از طرق مهمی غنی کنند.
8. خودشکوفایی به چه معناست؟
به عقیده آبراهام مزلو، که در توسعه نظریه خودشکوفایی نقش داشت ، این یک فرآیند مستمر برای تحقق پتانسیل منحصر به فرد خودمان است. این نظریه سلسله مراتب معروف نیازها را پیشنهاد می کند که بر اساس آن خودشکوفایی در راس همه انگیزه های ما قرار می گیرد.
اغلب، این نظریه به اشتباه به این صورت توصیف میشود که نشان میدهد شما نمیتوانید تا زمانی که نیازهای مرتبه پایینترتان برآورده نشود، نیازهای مرتبه بالاتر خود را برآورده کنید. با این حال، فقط باید به چند نمونه از مشهورترین افراد خودشکوفایی فکر کنید تا متوجه شوید که لزوماً اینطور نیست. در واقع، خود مزلو معتقد بود که بسیاری از افراد خودشکوفایی بهطور خاص تصمیم میگیرند تا برای تحقق پتانسیل درونیشان، قربانیهای شخصی گاهی تهدیدکننده زندگی کنند. همچنین مهم است که بدانیم هیچ حالتی از “کمال” وجود ندارد که مشخص کننده خودشکوفایی باشد، اما در عوض، هر یک از ما روش خاص خود را برای دستیابی به رضایت درونی داریم.
9. ارتباط ذهن و بدن چگونه بر احساسات ما تأثیر می گذارد؟
روانشناسان از ویلیام جیمز تا ریچارد لازاروس با مفهوم مشخص کردن روش هایی که حالات ذهنی ما تحت تأثیر حالات فیزیکی ما قرار می گیرد و بالعکس، مبارزه کرده اند. ویلیام جیمز نظریه ای درباره احساسات ارائه کرد که بر نقش بدن در تولید تجربیات عاطفی تأکید داشت. فیزیولوژیست کارل لانگ نظریه مشابهی را ارائه کرد و بنابراین این نظریه با نام هر دوی آنها شناخته می شود. این نظریه پیشنهاد میکند که تغییرات بدنی ما مستقیماً از درک یک «واقعیت هیجانانگیز» ناشی میشود و این تغییرات بدنی احساسات هستند.
فیزیولوژیست والتر کانن، تالاموس را به عنوان ایستگاه رله کلیدی بین قشر و سیستم عصبی خودمختار در نظر گرفت . یک محرک عاطفی تالاموس را فعال می کند که به نوبه خود سیستم عصبی خودمختار (که سپس برانگیختگی ایجاد می کند) و قشر (که رویداد و تجربه هیجان را تفسیر می کند) را فعال می کند. به گفته استنلی شاختر و همکارش جروم سینگر، احساسات محصول برانگیختگی خودمختار و واکنش افراد دیگر در محیط یا زمینه هستند. در عوض، فرضیه بازخورد صورت پیشنهاد میکند که احساسات ما را میتوان با ماهیچههای صورت ما تعیین کرد. اگر می خواهید شاد باشید، این نشان می دهد که باید لبخند بزنید.
اگرچه هیچ یک از این نظریه ها ممکن است کاملاً صحیح نباشد، به نظر می رسد روانشناسان موافق هستند که احساسات ما، حداقل تا حدی، با پاسخ های بدن ما، با رنگ آمیزی افزوده شده توسط افکار ما در مورد یک موقعیت خاص، تعریف می شوند.
10. طبیعت یا پرورش کدام مهمتر است؟
در اینجا یکی از سؤالات واقعاً ماندگار تمام دوران است. با این حال، علیرغم آنچه ممکن است در کلاس روانشناسی مقدماتی خود آموخته باشید، دیگر در بحث تربیت طبیعت، «در مقابل» وجود ندارد . سوال در عوض یک موضوع “و” و “چگونه” است. برای مثال، از طریق فرآیندی به نام اپیژنز، در دوران بارداری ، یک مادر استرسزا میتواند بیان ژنها را در فرزند متولد نشدهاش تغییر دهد. روشهای دیگری که طبیعت و تربیت با یکدیگر در تعامل هستند عبارتند از انتخاب جاهای خالی که در آن استعداد ژنتیکی کودکان آنها را به جستجوی محیطهای خاصی سوق میدهد که به نوبه خود رشد آنها را بیشتر تغییر میدهد.
برای جمع بندی، امیدوارم با این 10 لیست برتر از پرسش ها و پاسخ های عالی روانشناسی موافق باشید. به احتمال زیاد این 10 مورد برتر شامل موارد دلخواه شخصی شما نمی شود یا کاملاً با این پاسخ ها موافق هستید. با این حال، تقریباً مطمئناً با این ایده موافق خواهید بود که روانشناسی این پتانسیل را دارد که به ما کمک کند نه تنها اسرار زندگی را درک کنیم، بلکه اسرار جدیدی را نیز برای ادامه کاوش کشف کنیم.
منبع محتوای انگلیسی : psychologytoday
در زیر، به برخی از بزرگترین سوالهای روانشناسی و پاسخهای آنها اشاره میکنم:
1. انسان چگونه یاد میگیرد؟
پاسخ: یادگیری انسان از طریق فرایندهای شناختی مانند توجه، حافظه، فهم، تفسیر و تجربههای پیشین انجام میشود.
2. رابطه بین هوش و خلاقیت چیست؟
پاسخ: افراد با هوش بالاتر معمولاً از خلاقیت بیشتری برخوردارند، اما هوش بالا به تنهایی کافی نیست و برای خلاقیت نیاز به مهارتهای خلاقیتزایی دارید.
3. چگونه میتوانیم تمرکز خود را بر روی کارها بهبود بخشیم؟
پاسخ: برخی راهکارهای مفید عبارتند از: تغذیه سالم، خواب کافی، تمرین مداوم، برنامهریزی دقیق و واقعی، انتخاب محیط مناسب، و کاهش تحریکهای مزاحم.
4. چگونه میتوانیم از افسردگی خلاص شویم؟
پاسخ: برخی راهکارهای مفید عبارتند از: مراجعه به پزشک، تغییر سبک زندگی، تمرین مداوم، حمایت از خود، تغذیه سالم، و مراقبت از خود.
5. چرا برخی افراد به مصرف مواد مخدر روی میآورند؟
پاسخ: دلایل مختلفی برای اعتیاد وجود دارد، از جمله عوامل ژنتیکی، فشار اجتماعی، شرایط زندگی ناگوار، اضطراب و افسردگی، و کمبود روابط اجتماعی.
6. چگونه میتوانیم با اضطراب و استرس مواجهه کنیم؟
پاسخ: روشهای مختلفی برای مدیریت استرس و اضطراب وجود دارد، از جمله تمرین مداوم، تنفس عمیق، تمرکز بر روی حالت حال حاضر، و تغییر فکر و نگرش.
7. چرا برخی افراد به خشونت میپردازند؟
پاسخ: دلایل مختلفی برای خشونت وجود دارد، از جمله مشکلات روانی، فشار اجتماعی، نقص در تواناییهای اجتماعی، و تجربههای ناگوار در گذشته.
8. چگونه به دیگران اعتماد کنیم؟
پاسخ: برخی راهکارهای مفید عبارتند از: ارتباط با دیگران، تجربهی موفقیتهای کوچک، ارزیابی دقیق و شناختی از افراد، و ایجاد رابطهی سالم با خود.
9. چرا برخی افراد به اعتیاد به بازیهای رایانهای دچار میشوند؟
پاسخ: دلایل مختلفی برای اعتیاد به بازیهای رایانهای وجود دارد، از جمله فرار از واقعیت، تجربه پاداش و انگیزه، احساس کنترل و قدرت، و ارتباط با دیگران در جوامع آنلاین.
10. چگونه میتوانیم رابطههای عاطفی خود را بهبود بخشیم؟
پاسخ: برخی راهکارهای مفید عبارتند از: ایجاد رابطه با افراد سالم و خوب، یادگیری مهارتهای ارتباطی، ارزیابی دقیق و شناختی از خود، و تمرین مداوم.