مختصری از زندگی و تلاش عظیم ویلیام جیمز اسطوره و بنیانگذار روانشناسی دین را بیان کنید ؟
مختصری از زندگی و تلاش عظیم ویلیام جیمز اسطوره و بنیانگذار روانشناسی دین را بیان کنید ؟
پاسخ :
ویلیام جیمز در 11 ژانویه ی سال 1842 در شهر نیویورک متولد شد .او فرزند بزرگ خانواده بود و ذوق هنری و علمی را به هم آمیخته بود، امری که به ظاهر ناسازگار می نمود .
سرانجام، در سن 18 سالگی حرفه ی نقاشی را انتخاب کرد .بدین منظور، پدرش را متقاعد ساخت تا خانواده را از بن به نیوپورت منتقل سازد تا بهتر بتوانند با ویلیام هونت )به مطالعه نقاشی بپردازد .اما علی رغم اشتیاق فراوان به هنرمندشدن، کم تر از یک سال بعد ناگهان حرفه خود را تغییر و کار هنری را برای همیشه کنار گذاشته و به شیمی و آناتومی روی آورد .اگرچه جیمز در مسیر نقاش شدن دچار بیماری شد و مرارت ها کشید سرانجام، رشته افکار او به شکل جریانی از روان شناسی ناخودآگاه نمودار گشت.
او در سال 1861 به کمبریج رفت .پس از گذراندن سه سال در دانشگاه هاروارد، به علت ضعف مزاج، به وطن بازگشت و در سایر حوزه های علمی از جمله ادبیات و فلسفه مشغول شد .
بین سالهای 1862 تا 1869 نیز به تحصیل در رشته ی پزشکی پرداخت و به دلیل مشکلاتی، دوباره در سال 1865 آن را کنار گذاشت .برای درمان ناراحتی چشم خود به آلمان مسافرت کرد و در این فرصت در یکی از دانشگاه های معروف آن دیار به مطالعه فیزیولوژی پرداخت .
به اعتقاد وی اشتغال به فیزیولوژی زمینه ساز کناره گیری وی از مطالعات درون گرایانه بود ، مطالعاتی که به گفته ی وی موجب نوعی خود بیمار انگاری فلسفی شده بود .
به تدریج جیمز نسبت به شیوه های علمی تردید کرد و از اعتقاد خود مبنی بر این که فیزیولوژی روزنه ای به سوی حالات روانی می گشاید، دست برداشت و به کمک تجارب خویش، پی برد که روان آدمی را باید به طور مستقیم با خویشتن نگری مورد بررسی قرار داد .اگر چه وی به بحث های عینی موجود در زیست شناسی اقبال نشان می داد، اما به سرعت به روان شناسی و سپس فلسفه تمایل نشان داد و عمده آثار خود را در این دو زمینه ارائه نمود.
از جمله علایق همیشگی جیمز موضوع دین بود .هرچند تنها موضوع مورد علاقه جیمز نبود، ولی بی تردید یکی از دغدغه های اصلی او به شمار می رفت .در این راستا، حاصل سخنرانی های وی در دانشگاه گلیفورددر مجموعه و اثر مهم و ماندگاری با عنوان (( انواع تجارب دینی )) منتشر شد .
وی در آوریل 1900 به یکی از دوستان خود می نویسد :
امری را که من به دنبال آن هستم وظیفه ای دشوار است؛ زیرا اولاً، می خواهم بر
علیه فلسفه از تجربه درونی دفاع نمایم و اعلام کنم که تجربه ستون فقرات زندگی دینی جهان را تشکیل می دهد، ثانیا، به دنبال آن هستم که شنونده یا خواننده را وادار کنم تا چیزی را باور کند که من با اعتقاد، به آن رسیده ام .یعنی بپذیرد اگرچه ممکن است تمام مظاهر خاص دین، را یعنی کیش ها و نظریات مختلف پیرامون آن پوچ و بیهوده باشند ، با این حال ، زندگی دینی در مجموع مهم ترین عملکرد انسان است .