جامعه باز و دشمنان آن
با سلام
من مشغول خواندن کتاب جامعه باز و دشمنان آن هستم ترجمه آقای فولادوند. به یک قسمتی رسیدم که متاسفانه متوجه نمیشم. کسی هست که بتونه برام توضیح بده این قسمت رو؟ اگه هست بفرمایید تا من براتون متن اون قسمت رو بفرستم.
با تشکر
به طور کلی گمان می کنم مطالعه ی متن زیر درفهم هر چه بهتر موضوع شما را یاری نماید :
استنتاج باید از هست
غالبا گفته شده است استنتاج«باید»از«هست» ممکن نیست.این پیشنهاد در اصل مأخوذ از فراز مشهوری
از«رساله»هیوم است.اگرچه این سخن هیوم وضوح لازم را ندارد، لیکن حداقل به طور کامل مبهم نیست .
به طور کلی طبقه ای از گزاره های واقعی یا همان واقع بنیاد موجود می باشد که به طور منطقی جدا از گزاره های ارزشی محسوب می باشد .
هیچ مجموعه ای از گزاره های واقعی ، به خودی خود مستلزم گزاره های ارزشی نیست .
یا به تعبیر اصطلاحات جدید :
هیچ گزاره ی اخباری ( توصیفی ) ، قادر نیست مستلزم گزاره ای ارزشی باشد بی آنکه حد اقل یک گزاره ارزشی به میان آید .
اگر به چیزی جز این عقیده داشته باشیم در حکم تن دادن به همان چیزی است که به مغالطه طبیعت گرایانه موسوم می باشد .
شما در این مثال اگر بتوانید یک مثال نقضی موجه بیابید و به علاوه تبیین یا توجیهی از اینکه چرا و چگونه آن مثالی نقض است و حتی اگر فراتر از آن بتوانید نظریه هایی ارائه کنید که بیانگر نقض بودن مطلب مورد توصیف الف باشد این مساله خود به خود باعث به وجود آمدن مثال های نقض دیگر شده و دیگر نمی توان موضوع الف را به ب ارتباط داد .
سپاس از شما جناب قدیری بابت پاسخ و نظر شما .
تلاش شما برای کمک به جامعه ایرانی ستودنی میباشد .
سلام دوست عزیز ارسال کنید مطالب رو تا دوستان در خصوص آن همراهی نمایند .