مدیریت زیستگاه خاک برای افزایش  حاصلخیزی بیولوژیک  خاک را شرح دهید؟

3

b7ca8caab3215f974aba25d7934f4f32f92fd776 147 - مدیریت زیستگاه خاک برای افزایش  حاصلخیزی بیولوژیک  خاک را شرح دهید؟خاک را   را مدیریت زیستگاه خاک برای افزایش  حاصلخیزی بیولوژیک  خاک را شرح دهید؟

مدیریت زیستگاه خاک برای افزایش  حاصلخیزی بیولوژیک  خاک به چه عواملی بستگی دارد 

حسین برخورداری سوال پاسخ داده شده اکتبر 3, 2020
گذاشتن نظر
0

خاک را   را مدیریت زیستگاه خاک برای افزایش  حاصلخیزی بیولوژیک  خاک را شرح دهید؟

1- مقدمه

خاك ماتريس پيچيدهاي از مواد آلي و معدني بوده و زيستگاهي براي اجتماع فوقالعاده متنوع ميكروارگانيسمها، جانوران و گياهان است كه هر يك از آنها حاصلخيزي و از اين رو توان توليدي اوليه اكوسيستم سكونتگاه خود را تحت تأثير قرار ميدهند. حاصلخيزي خاك به فرآوري سوبستراهاي آلي مواد آلي خاك » « (SOM) از طريق زنجيره غذايي خاك بسيار وابسته مي باشد ( Swift و ١٩٩٧) بنابراين حفظ يك زيستگاه مناسب خاك به همراه سوبستراهاي آلي مكفي از نظر كيفيت و كميت، براي اجتماعات ميكروبي و عناصر غذايي و قابل دسترس كردن آنها براي گياه ضروري است. در كشاورزي، ما زيستگاه خاك را تغيير ميدهيم و از اينرو توانايي اكوسيستم خاك را براي ارائه خدماتي چون تجزيه و چرخه عناصر غذايي براي توليد غذا و فيبر را متأثر ميسازيم (Constanza وهمكاران، ١٩٩٧) عمليات مديريتي خاك همانند خاكورزي ميتواند چرخش عناصر توسط موجودات زنده خاك را سادهتر و يا سختتر نمايد. عمليات كشت تلفيقي ٤١٦ كه تنوع گياهي (همچون كشتهاي در هم، مخلوط، پوششي و جنگل زراعي )را افزايش ميدهند و تناوبهاي زراعي متنوع (شامل گياهان زراعي يكساله، دوساله و چند ساله) همراه با خاك ورزي حفاظتي يا بدون خاك ورزي، تو ان بالقوه مديريت خاك براي افزايش حاصلخيزي بيولوژيك از طريق تغيير كمي و كيفي لاشبرگهاي گياهي (شامل ريشه ها) را افزايش ميدهند. كيفيت فيزيكي و شيميايي بقاياي گياهي، جميعت و تنوع بخش زنده خاك سرعت تجزيه و در نتيجه حركت عناصر غذايي از طريق زير سيستم تجزيه كننده  را تحت تأثير قرار ميدهد ما بر اين باوريم كه كشاورزان و ديگر مديران منابع، براي مديريت زيستگاه خاك با هدف افزايش حاصلخيزي بيولوژيك، بايد خاكورزي حفاظتي سازگار يافته يا بدون خاكورزي را به همراه كشتهاي متنوع و تناوبهاي زراعي در نظر گيرند . اين عمليات كليدهاي پايداري كشاورزي ميباشند چون در اين عمليات ما سعي داريم تا توليد را ادامه دهيم، غذاهاي مغذي توليد كرده، از نهادهها به طور مؤثرتر و كارآتر بهره بگيريم، منابع طبيعي از جمله تنوع زيستي را حفظ كنيم و پيامدهاي محيطي زيانبار را از كشاورزي كاهش دهيم.

2-زيستگاه مناسب كليدي براي افزايش حاصلخيزي بيولوژيك خاك

پايداري ساختمان فضاي زيستگاه و تأمين مقدار كافي بقاياي گياهي و مواد آلي خاك پايه هاي افزايش حاصلخيزي بيولوژيك خاك ميباشند. ساختمان خاك ميتواند اجزاء منابع خاكي و اجزاء جامعه بيولوژيك را از يكديگر جدا نمايد و روابط شكار شكارگر را نيز تغيير دهد . شبكه منافذ خاك تعيين كننده توزيع مكاني و زماني سوبستراها و بخش زنده خاك مي باشد و مسيرهاي جريان محلولها و گازها را تأمين ميكند. در نهايت در داخل شبكه منافذ قابل زيست، توزيع مكاني لايههاي آب و مواد آلي قابل دسترس، كنترل نهايي را بر فرآيندهاي ميكروبي خاك دارد (Ritz و Young ٢٠٠٠) پيشنهاد شده است كه اين فرآيندها در مقياس كوچك توسط خاكورزي، ريشههاي در حال رشد و تغيير زيستگاه بوسيله درشت جانورگان (كرمهاي خاكي، موريانه ها و مورچه ها) كنترل ميشوند كه نشانگر اهميت روابط بين بخش زنده خاك، گياهان و عمليات مديريت خاك به صورت تنظيم فرآيندهاي خاك ميباشد.

هندسه و پايداري زيستگاه خاك اغلب بوسيله عملكرد بخش زنده خاك تعيين ميگردد فرآيندهاي خاكي كه بر مناسببودن زيستگاه براي ساير موجودات زنده و منجمله گياهان تأثير گذارند توسط مهندسين اكوسيستم تعديل و تنظيم مي گردند پيشنهاد كردند كه از نقطه نظر تكاملي و وراثتي، خصوصيات موجود زنده معين كه موجب بهبود محيط زيست و يا موفقيت توليد مثل آن ميگردد، احتمالاً براي ديگر موجودات زنده نيز مفيد خواهد بود. موجودات زنده خاك، به طور مداوم زيستگاه خود را به نفع خود تغيير مي دهند؛ كرمهاي خاكي و ميكروارگانيسمهاي خاك به ترتيب اين عمل را در مقياسهاي بزرگ و كوچك انجام ميدهند. براي مثال بخشي از فعاليت بيم هرگان خاك كه منجر به افزايش پايداري مواد آلي خاك ميگردد ميتواند براي بهبود خصوصيت زيستگاه خود باشد ( Wolters ٢٠٠٠) احتمالاً براي بررسي پيامدهاي رفتار موجودات زنده در تغيير محل زيستگاه خود و تأثير آنها بر اثرات متقابل بين خاك، گياه و موجودات و چگونگي اثر پذيري اين روابط بوسيله كشت و كار و عمليات مديريت خاك، زمان نسبتاً زيادي مورد نياز ميباشد گياهان نيز ميتوانند موجودات زنده خاك و مناسب بودن زيستگاههاي آنها را از طريق ورود سطحي و زيرسطحي عمقي بقايا و تراوه هاي ريشه اي و همچنين از طريق برداشت و توزيع مجدد آب و عناصر معدني طي جذب ريشه متأثر سازند. پر واضح است كه هر عامل يا روش مديريت خاك كه بتواند كميت و كيفيت مواد آلي ورودي به خاك اعم از بقاياي گياهي و يا تراوههاي ريشهاي را تغيير دهد، بطور مؤثري اجتماع بيولوژيك خاك را تغيير خواهد داد. اين امر پيامدهاي زيادي (اعم از منفي يا مثبت) را براي زيستگاه خاك به دنبال خواهد داشت، كه بسياري از اين عوامل ميتوانند سبب محدوديت رشد و جذب عناصر غذايي توسط گياه و همچنين كميت و كيفيت بقاياي گياهي برگشتي به خاك شوند. بنابراين عمليات مديريتي كه تأمينكننده مشاركت بين گياهان، موجودات زنده خاك و خاك به عنوان يك زيستگاه باشد مي تواند سبب افزايش حاصلخيزي بيولوژيك خاك گردد.

3- ارزيابي يك زيستگاه مناسب و حاصلخيزي بيولوژيك خاك

يك زيستگاه مناسب براي هر موجود زنده بوسيله ساختمان فيزيكي و خصوصيات زيستي آن تعيين ميگردد. شاخص اوليه مديريت پايدار اراضي، ارزيابي سلامت خاك و جهت تغييرات آن با زمان ميباشد( Karlen و همكاران،١٩٩٧ ) تحقق اين امر مستلزم وجود روشي راحت و قابل اعتماد براي اندازهگيري تغييرات رخ داده در ساختمان خاك و خصوصيات زيستي است كه منعكسكننده تغييرات زيستگاه مرتبط با تغييرات در كشت و كار و عمليات مديريت خاك باشد. براي ارزيابي سلامت خاك، اندازهگيري انواع خصوصيات بيولوژيك خاك پيشنهاد شده است (Pankhurst و همكاران، ١٩٩٩) كه در اين خصوص نبايد از حساسيت و اهميت تجزيههاي ميكروبي و بيوشيميايي به عنوان شاخص حاصلخيزي خاك چشم پوشي كرد استفاده از جانوران خاك نيز به عنوان شاخصهاي كيفيت خاك مورد توجه قرار گرفته است (Brun de Loby ١٩٩٧؛ Linden و همكاران،١٩٩٤ ). احتمالاً يك مجموعه از شاخص هاي بيولوژيك وجود دارند كه در تضاد با يك موجود زنده كليدي يا يك اندازه گيري است كه منعكس كننده سلامت خاك ميباشد. همچنين ممكن است موجودات زنده و اندازهگيري هائي در يك مجموعه از شاخصها وارد گردد كه بين خاكها و نواحي اقليمي متغير باشد . در بسياري از موارد لازم است كه موجود زندهاي مورد توجه قرار گيرد كه به تغيير در محيط خود حساس است و تغييراتي مورد سنجش قرار گيرد كه در تضاد با سلامت يا كيفيت است. ( Day١٩٩٠ ) در اين فصل براي تعيين مناسب بودن زيستگاه و توان بالقوه سودمندي گياه و سلامت ناشي از افزايش حاصلخيزي بيولوژيك خاك، از تغييرات رخ داده در جمعيت و تنوع گونهاي كرم خاكي استفاده شده است. با اين وجود ما اذعان داريم كه جمعيت و تنوع گونه اي پروتوزئرها نماتدها (Barberchock وNeher  ١٩٩٩؛ Porazinska وهمكاران، ١٩٩٩ ) و انكي ترائيدها نيز ميتوانند نشانگر تأثير عمليات مديريت خاك بر حاصلخيزي بيولوژيك خاك باشند.

4-كرمهاي خاكي به عنوان شاخص ها

با توجه به بحث قبلي اگر ما قصد ايجاد و حفظ چرخه بيولوژيك عناصر غذايي و پايداري ساختماني زيستگاه خاك مورد نياز براي افزايش حاصلخيزي بيولوژيك را داشته باشيم بايستي به تأثير خاكورزي و عمليات زراعي بر كرمهاي خاكي توجه بيشتري نمائيم در واقع كرمهاي خاكي به عنوان مهندسين اكوسيستم به حساب ميآيند و به عنوان شاخصهاي سلامت خاك، رشد گياه و اصلاح اراضي شناخته ميشوند آنها ميتوانند خواص فيزيكي شيميايي و بيولوژيك خاك را تغيير داده و در چرخه عناصر غذايي تهويه خاك و نفوذ آب در خاك مؤثر باشند (Ketterings وهمكاران، ١٩٩٧) مطالعات نشان ميدهد كه كرمهاي خاكي همچنين ميتوانند بر تركيب گونهاي ميكروارگانيسمها، از جمله پرتوزئرهاي موجود در خاك و اطراف ريشههاي گياهان تأثيرگذار باشند. چنين اثرات متقابلي، براي چرخه عناصر غذايي و باروري گياهان بسيار مهم ميباشد. (Brown ١٩٩٥).

مسير حفرة كرمهاي خاكي (كه به دريلوسفر معروف ميباشد ) در مقايسه با خاك بيرون حفره، داراي جمعيت بالايي از باكتريهاي نيتراتساز ميباشد. زيادي نيتروژن قابل دسترس در دريلوسفر سبب تحريك ريشه گياهان براي تعقيب كانالهاي حفر شده توسط كرمهاي خاكي ميگردد. تشريح رابطه بين ريشه گياهان و حفرههاي ايجاد شده توسط كرمهاي خاكي پيچيده است. زيرا تعدادي از ريشههاي گياهان ترجيحاً كانالهاي كرمهاي خاكي را تعقيب ميكنند ولي ريشه بعضي از گياهان توزيع حفرههاي كرم هاي خاكي را تعيين مي كنند جمعيت زياد كرمهاي خاكي به تنهايي به معني حاصلخيزي مناسب خاك نيست اما در اكوسيستمهاي حاره به طور فعالي با ايجاد و حفظ حاصلخيزي خاك ارتباط احتمالاً اين نقش كرمهاي خاكي در خاكهاي ديگر مناطق اقليمي بيشتر است. با اين وجود در جهان خاكهاي فوقالعاده حاصلخيزي وجود دارند كه احتمالاً به دليل يخزدگي، وجود موانع فيزيكي براي مهاجرت و يا دلايل ناشناخته ديگر فاقد كرم خاكي ميباشند . در چنين خاكهايي احتمالاً بي مهرگان بزرگ ديگري چون انك يترائيدها (vanVliet و همكاران،١٩٩٥) بندپايان كوچك پروتوزترها و يا نماتدها ميتوانند شاخصهاي با ارزشي براي عمليات مديريت پايدار اراضي باشند. به نظر ميرسد عمليات مديريت خاك، كه جمعيتها و تنوع كرمهاي خاكي را ايجاد مينمايد و ديگر جانوران خاك كه اكوسيستم خاك را تعديل و تنظيم مينمايند، پيامدهاي دراز مدتي بر سلامت و باروري خاك داشته باشند.

5-كاهش برهمزني خاك براي مديريت تلفيقي زيستگاه

هزاران سال است كه انسان با روشهاي مختلف و به منظور بهبود شرايط رشد گياهان زراعي، خاك را دستكاري مينمايد Tull در سال ١٧٥١ اصلاح خواص فيزيكي خاك با استفاده از خاكورزي را به عنوان يك روش منطقي براي افزايش حاصلخيزي و عملكرد محصول مورد اشاره قرار داده است. با وجود اين آزمايشهاي انجام شده در خصوص مقايسه عمليات خاكورزي نشان داده است كه توان توليدي گياهان بستگي به خاكورزي مورد استفاده نداشته و بيشتر به محيط خاك بستگي دارد (Carter ١٩٩٤) در دو دهه گذشته انقلابي در عمليات خاكورزي در دنيا به وقوع پيوسته است. با تعريف خاكورزي حفاظتي (شامل خاكورزي كمينه يا كم خاك ورزي) توسط كارتر در سال ١٩٩٤ ، زراعت بدون خاك ورزي به سرعت در جهان مرسوم شد و خاكورزي متداول كه برتغييرات شديد خاك (به همخوردگي و زيرو رو شدن ) استوار است جايگاه و جاذبه خود را از دست داد. در ابتدا خاكورزي حفاظتي و بدون خاك ورزي به دليل نقش آن در كاهش تخريب خاك توسط فرسايش بادي و آبي شكل گرفت. بعلاوه سيستم بدون خاكورزي خاك را از تخريب بيولوژيك نيز حفظ مينمايد (Aslam و همكاران،١٩٩٩ ) تأثيرات مفيد خاكورزي حفاظتي و بدون خاكورزي در خواص بيولوژيك خاك به خوبي مورد مطالعه قرار گرفته است عمليات زراعي بدون خاك ورزي و به نسبت كمتر خاكورزي حفاظتي سبب حفظ لايه سطحي خاك ميگردد كه حاوي خاكدانههاي غني از مواد آلي بوده و سبب حفاظت اجزاء بيولوژيك خاك ميشود كه براي حاصلخيزي خاك و توان توليدي محصول حائز اهميت است. عمليات خاكورزي متداول جايگذاري بقايا را تحت تأثير قرار داده و سبب فروپاشي منافذ و حفرات ايجاد شده توسط حيوانات خاك و ريشههاي گياهان ميشود و ظرفيت نگهداري آب و همچنين ظرفيت تبادل گاز و عناصر غذايي خاك را تغيير مي دهد . خاك ورزي حفاظتي مخصوصاً بدون خاكورزي (كشت مستقيم) خاك را به زيستگاه مناسبي براي موجودات خاكزي و لاشبرگزي تبديل مينمايد. مطالعات صورت گرفته در استراليا (field Bucker ١٩٩٢) نيوزيلند(Francis و Knight ١٩٩٣ ) كانادا ايالات متحده امريكا (Parmelee وهمكاران، ١٩٩٠ ) فنلاند (Nuutinen ١٩٩٢) انگلستان (Edwards وLofty ١٩٨٢) و آلمان (Tebrugge وDuring ١٩٩٩) نشان داده است . كه جمعيت كرمهاي خاكي در خاكهاي تحت عمليات بدون خاك ورزي، بطور قابل ملاحظه اي بيشتر از خاكهاي تحت عمليات خاكورزي متداول است؛ كه اين موضوع مؤيد عكس العمل مثبت جمعيت كرمهاي خاكي به كاهش بر همزني خاك ميباشد. همچنين خاكهاي تحت تيمار كم خاكورزي از دماي متعادل، ساختمان بهتر، ماده آلي و فعاليت بيولوژيك بيشتر، اجتماعات زيستي متنوع، ظرفيت بيشتر نگهداري عناصر غذايي و توان آزادسازي تدريجي و پيوسته عناصر برخوردار مي باشند.

1-5-انتقال يافتن به سيستمهاي كم خاكورزي

خاكورزي حفاظتي، مخصوصاً كشاورزي بدون خاك ورزي به عنوان كليد افزايش پايداري كشاورزي شناخته شده (Papendick وParr ١٩٩٧ ) و مفيد بودن آن براي سلامت خاك اثبات شده است. با وجود اين براي سازگاري كشاورزان با خاكورزي حفاظتي محدوديت هاي اجتماعي، اقتصادي و زراعي وجود دارد. براي گذر از خاكورزي معمول به خاكورزي حفاظتي و يا بدون خاكورزي، لازم است كه كشاورزان تعدادي از اصول همانند مديريت تلفيقي علف هاي هرز، آفات و بيماريها را به كار گرفته و بر عوامل محدود كننده عملكرد كه مربوط به بازسازي زيستگاه ميباشد غلبه نمايند. در مناطق مرطوب، زيادي بقاياي محصولات زراعي مي تواند مشكلاتي را براي جوانهزني و استقرار بذر بوجود آورد. با وجود اين، چنين اثراتي امروزه به عنوان يك محدوديت مكانيكي در نظر گرفته ميشوند (Carter ١٩٩٤ ) در سيستمهاي بدون خاكورزي به دليل سموم محلول در آب حاصل از بقايا، و يا سموم ناشي از تجزيه ميكروبي بقايا، كاهش رشد و بنيه گياه نيز گزارش شده است (Kimber،١٩٦٧) تغيير ترتيب گياهان موجود در تناوب ميتواند اين اثرات را تقليل دهد (Wolfe وEckert ١٩٩٩ ) اين بدين معني است كه فقط كاهش برهمزني خاك، براي حصول كامل به حاصلخيزي بيولوژيك خاك كافي نيست.

كشاورزان در ايالات متحده آمريكا گزارش كردهاند كه بسياري از مشكلات محدود كننده عملكرد در سالهاي اول انتقال به سيستم بدون خاك ورزي، موقتي است در كشاورزي آلمان پيشنهاد شده كه است در صورت وجود ماشين آلات مناسب، تناوبهاي زراعي متنوع و افزايش آگاهي در خصوص سلامت گياه، خاكورزي حفاظتي ميتواند جايگزين شخم گردد.

به منظور دستيابي به فعاليت بهينه بيولوژيك خاك براي كاهش استقرار موجودات زنده مضر ريزوسفري و تدارك تنوع زيستي كافي براي حفظ توان توليدي خاك و گياه، صرف نظر از اقليم و نوع خاك، مدارك مستندي در خصوص اهميت تناوبهاي زراعي در خاكورزي حفاظتي و مخصوصاً در سيستمهاي بدون خاكورزي وجود دارد (Carter ١٩٩٤) در واقع محققين زيادي معتقدند كه تناوبهاي زراعي و گياهان ميتوانند در سيستم هاي خاك ورزي حفاظتي و بدون خاكورزي براي حفظ و پايداري عملكرد (Papendick و Parr ١٩٩٧؛ Tebrugge و During ١٩٩٩؛ Hao وهمكاران، ٢٠٠٠ Drinkwater و همكاران، ٢٠٠٠) ،كاهش جمعيت علف هاي هرز ( Liebman وDyck ١٩٩٣؛  Blackshaw و همكاران، ٢٠٠٠)، افزايش سلامت گياه ( Vargas-Ayala و همكاران، ٢٠٠٠) و كاهش ريسك زراعي مربوط به انتقال به سيستم بدون خاكورزي، استفاده شوند.

6-گياهان بطور مستقيم و غيرمستقيم مناسب بودن زيستگاه خاك براي افزايش حاصلخيزي بيولوژيك را تحت تأثير قرار ميدهند.

تناوب زراعي، موجودات زنده خاك را در معرض شرايط زندگي متنوع و انواع گوناگوني از سوبستراها قرار ميدهد. گياهان به طور مستقيم و غير مستقيم فعاليتهاي بخش زنده خاك را تنظيم مينمايند (Swift و Anderson ١٩٩٦) ريشهها ساختمان خاك را بهبود و توزيع عمودي عناصر غذايي، آب و موجودات زنده خاك را تغيير مي دهند . كميت و كيفيت بقاياي گياهي سطحي و زير سطحي تعيين كننده تركيب ميكروبي و اجتماعات جانوري است كه تشكيل خاكدانهها و پايداري يا پايدارزدايي مواد آلي خاك را متأثر ميسازند. جمعيتها و فعاليت هاي شديداً تحت تأثير نوع بقايا، تراوه هاي ريشه اي و « مهندسين اكوسيستم » كرمهاي خاكي و  ديگر محصولات حاصل از تجزيه ميباشند. بنابراين تناوبهاي زراعي متنوع، براي ايجاد يك محيط مناسب براي افزايش حاصلخيزي خاك ضروري است.

1-6-معماري ريشه و بقاياي ريشه

تناوبهاي زراعي متنوع، طيفي از معماريهاي ريشه را عرضه مينمايند. معماري ريشه عامل مهمي است كه جذب عناصر غذايي را تحت تأثير قرار ميدهد. الگوي عكسالعمل ريشه به عوامل خاكي چون ساختمان فيزيكي خاك، ميتواند برحسب گونههاي گياهي و حتي ژنوتيپها و رقمهاي مختلف يك گونه، متفاوت باشد (Zobel١٩٩٢ ) انشعابات ريشه و ريشههاي در حال پوسيدگي، پيوستگي بيشتري را به شبكه منافذ خاك اضافه ميكنند. رابطهاي بين تراكم و توزيع ريشهها با اندازه و تراكم خاكدانهها وجود دارد. با افزايش تراكم خاكدانه، طول ريشه درخاكدانه به صورت نمايي كاهش مييابد و با افزايش اندازه خاكدانهها، رشد ريشهها از درون منافذ ريز به منافذ درشت تغيير مييابد (Frietas de و همكاران، ١٩٩٩) توزيع ريشه ميتواند توزيع نماتدها را تحت تأثير قرار دهد و قطر ريشه ميتواند تركيب گونه اي نماتدها را تعيين كند (Yeates ١٩٨٧) مقدار كربن (C) اختصاص يافته به زيست توده ساختماني، تنفس و ترشح نيز تحت تأثير معماري ريشه قرار دارد (Nielsen و همكاران، ١٩٩٤) جمعيتهاي ميكروبي و معدني شدن مواد آلي خاك نيز ميتواند متأثر از معماري ريشه باشد چون مواد ساختماني گياهان و تراوههاي گياهي از سرعتهاي تجزيه متفاوتي برخوردار ميباشند. ريشههاي بجامانده در خاك اغلب منبع ماده آلي فراموش شده در خاك مي باشند و معماري ريشه و زيست توده كه در بين گونههاي گياهي از اختلاف قابل ملاحظه اي برخوردارند پايداري خاكدانه زيستگاه و ديناميك عناصر غذايي را تحت تأثير خود قرار مي دهند Heal و همكاران (١٩٩٧).اهميت نقش ريشه در جريان كربن در خاك را نشان دادند و به اندك بودن تحقيقات در خصوص چگونگي نقش بقاياي ريشه در جايگزيني مواد آلي خاك در سيستمهاي زراعي اشاره كردند. اخيراً گزارش شده است كه مواد نشات گرفته از ريشه، نسبت به بقاياي نشات گرفته از اندام هوايي، با سرعت بيشتري در خاكدانهها حبس شدهاند و به احتمال زياد نقش مهمتري در تشكيل مواد هوميك در محل تجمع ريشه ها دارند (Wander و Yang ٢٠٠٠ ) اين محققين بعدها به اين نتيجه رسيدند كه كربن خاك با منشاء آلي ريشه كه جزئي از اجزاء مواد آلي و بخش هوموسي خاك شده باشند در مقايسه با كربن آلي خاك نشات گرفته از اندام هاي هوايي ، از ماندگاري بيشتري برخوردارند. توجه به نقش ريشهها در ديناميك ماده آلي و چرخه عناصر در اكوسيستمهاي زراعي از اهميت ويژهاي برخوردار است.

2-6-ريشههاي زنده

اختلاف در سرعت تجزيه لاشبرگها و چرخه عناصر غذايي در حضور ريشه هاي زندهگزارش شده است (Pare وهمكاران، ٢٠٠٠؛  Bottner و همكاران، ١٩٩٩) Pare و همكاران (٢٠٠٠ ) نشان دادند كه در حضور گياه ذرت، ٣٨ درصد از N بقاياي اندام هوايي يونجه (Medicago sativa L.) معدني شد در حالي كه در صورت عدم حضور گياه ذرت اين مقدار دردصد بود. شگفت آنكه در مرحله تجزيه سريع اوليه، رقابت بين گياهان و ميكروبها براي نيتروژن معدني سبب كاهش معدني شدن C بقاياي گياهي گرديد و منجر به كاهش توان توليدي گياه شد(Bottner و همكاران، ١٩٩٩) در همين مطالعه معلوم گرديد كه بعد از ٣ الي ٦ ماه وجود ريشههاي زنده سبب تحريك معدني شدن C موجود در بقاياي گياهي سخت باقيمانده در خاك شد. اين نتايج مجدداً اهميت ريشهها به عنوان منبعي از مواد آلي خاك را تأكيد نموده و نشان ميدهد كه احتمالاً ريشهها تا حدودي از نقش تنظيمكنندهاي در چرخه عناصر غذايي برخوردار ميباشند. بنابراين ممكن است با انتخاب نوع گونه گياهي و توالي گياهان در تناوب، بتوان آزادسازي عناصر غذايي از بقاياي گياهي و جذب آن توسط گياه بعدي را همزمان نمود.

3-6- تراوههاي ريشه

احتمالاً تراوههاي ريشه سهل الوصولترين شكل مواد آلي خاك مي باشند و يكي از عوامل تعيين كننده در حفظ حاصلخيزي و پايداري ساختمان در خاكهاي كشاورزي محسوب ميشوند. سن و نوع ريشه و وضعيت تغذيهاي گياه ميتواند كميت و كيفيت تراوه هاي ريشه را تغيير دهد.متقابلاً فراهمي عناصر غذايي در ريزوسفر نيز متأثر از تركيب گونهاي و فعاليتهاي اجتماع زنده خاك ميباشد. تراوههاي ريشه سوبستراهاي پرانرژي ميباشند كه فراواني اجتماع ميكروبي ريزوسفر و اطراف آن را حمايت ميكنند. فعاليت ميكروبي در ريزوسفر به طور مستقيم و غيرمستقيم و از طريق تثبيت چرخه نيتروژن، حلاليت فسفر (Clarholm ١٩٩٤) و پيوند دادن ذرات خاك به خاكدانه هاي بزرگتر مقاوم به آب، در تغذيه گياه شركت مي نمايد (Lee و Foster ١٩٩١). نماتدها وپروتوزئرهاي باكتريخوار و قارچخوار جلب شده به ريزوسفر ميتوانند به  طور قابل ملاحظه اي سبب افزايش قابليت دسترسي عناصر غذايي براي گياهان شوند. براي  مثال نشان داده ش ده است كه نماتدها و پروتوزئرهاي غير انگل، سبب افزايش مقدار نيتروژن و زيست توده اندام هوايي شده اند (Neher و Barbercheck ١٩٩٩) همچنين فعاليت زيستي شديد در ريزوسفر، سبب جلب موجودات بزرگتري چون كرمهاي خاكي ميگردد ( Binet و همكاران، ١٩٩٧) كه فعاليت آنها سبب تغيير زيستگاه خاك و متعاقباً منجر به افزايش معدني شدن نيتروژن مي شود.

شواهد به وضوح نشان ميدهد كه گياهان ميتوانند كميت و كيفيت سوبستراي كربني در ريزوسفر را با ترشح تراوهها تنظيم نموده و كلونيزاسيون اختصاصي گياه توسط ميكروارگانيسم هاي ريزوسفري را متأثر سازند اين عمل ميتواند سلامت گياه را تحت تأثير قرار دهد چون فعاليتهاي گروههاي معيني از باكتريهاي ريزوسفري مي تواند برحسب خصوصيات زيستگاه، ژنوتيپ ميزبان و سطح ميكوريزي، براي رشد گياه، مضر، مفيد و يا خنثي باشد. اجتماع ميكروبي ريزوسفر گياهان ميكوريزي بطور قابل ملاحظه اي با اجتماع ميكروبي گياهان غير ميكوريزي تفاوت دارد (Ames و همكاران، ١٩٨٤) كه احتمالاً به دليل وجود مقدار بيشتر مواد فتوسنتزي در ريشه گياهان ميكوريزي است . همچنين مطالعات نشان مي دهد كه گياهان ميكوريزي در مقايسه با گياهان غير ميكوريزي از مقدار اسيدهاي آمينه و اسيدهاي آلي بيشتري در ريشه خود برخوردار ميباشند يك مرور كامل در خصوص اثرات متقابل بين تراوههاي ريشه، فعاليت ميكروبي و چرخه عناصر توسط Grayston و همكاران (١٩٩٦) انجام شده است.

4-6-بقاياي گياهي

گونههاي گياهي مورد استفاده و توالي آنها در تناوب، ميتواند كميت و كيفيت بقاياي گياهي را متأثر سازد. اين موضوع به خوبي ثابت شده است كه تركيب شيميا يي و مقدار ليگنين بقاياي گياهي برحسب نوع گونه گياهي تغيير مييابد. اين امر ميتواند جمعيت و تنوع موجودات زنده تجزيه كننده را محدود ساخته و سرعت تجزيه و چرخه عناصر غذايي را تغيير دهد اين اعتقاد وجود دارد كه بيمهرگان خاك ترجيح مي دهند بقاياي گياهي با كيفيت را بلع كنند ثابت كردهاند كه بي مهرگان از طريق تحريك فعاليت ميكروبي، به طور قابل ملاحظهاي بازيافت بقاياي گياهي با كيفيت پائين را افزايش ميدهند. بنابراين توانايي بيمهرگان در پايدار سازي و يا پايدارزدايي مواد آلي خاك ميتواند بستگي زيادي به كيفيت بقاياي گياهي داشته باشد.

5-6-خلاصه

بطور خلاصه، گياهان سوبسترا را به صورت بقايا و تراوهها براي موجودات زنده خاك عرضه ميكنند تا خاكدانهها را پايدار ساخته و چرخه عناصر غذايي را موجب شوند . جمعيت و تنوع موجودات زنده خاك شديداً بوسيله كميت و كيفيت بقاياي گياهي تعيين ميگردد. گياهان به همراه موجودات زنده خاك به طور مداوم در حال تغيير خاك به عنوان يك زيستگاه بوده تا چرخه عناصر غذايي و رشد گياه را افزايش دهند. بنابراين هر عامل يا عمليات زراعي كه مقدار و كيفيت مواد آلي ورودي به خاك را تغيير دهد، فعاليت و ديناميك جمعيت موجودات زنده خاك را نيز تغيير خواهد داد. اين عمل به نوبه خود ميتواند اثرات كوتاه و بلند مدت مثبت و يا منفي برسلامت گياه و توان توليدي آن داشته باشد. جاي تأسف است كه بقاياي گياهي بيشتر از آنكه به عنوان منبعي براي چرخش عناصر غذايي توسط موجودات تلقي شوند به عنوان مواد مزاحم و يا مادهاي كه حاوي بيماريها است مورد توجه قرار گرفته اند.

7-در شرايط كم خاكورزي، عمليات زراعي كه منجر به حفظ مقدار مناسبي از مواد آلي خاك ميشوند كليد احياء زيستگاه خاك ميباشند

براي احيا و افزايش حاصلخيزي بيولوژيك خاكهايي كه به صورت سنتي مديريت شدهاند، لازم است تا ميزان عمليات خاكورزي كاهش يافته و مقدار كافي بقاياي گياهي با كيفيت مناسب كه به منزله سوخت لازم براي فعاليتهاي بيولوژيك ميباشد، مهيا گردد. عمليات زراعي كه شامل مراتع و گياهان چند ساله (منجله بقولات) باشد، كميت و كيفيت مواد آلی خاك را تغيير داده و منجر به پايداري زيستگاه و احياء جمعيت موجودات زنده خاك ميگردد. به عنوان مثال براي حفظ جوامع و تنوع درشت جانورگان لاشبرگي همانند كرمهاي خاكي ، در خاك لازم است تا منبعي از لاشبرگ گياهي تازه به طور مداوم وارد خاك گردد ساپروفاژها تقريباً ١٥ تا ٣٠ درصد از مواد آلي ورودي ساليانه را مصرف ميكنند و اليگوكتها همانند كرمهاي خاكي و انكيترائيدها بيشترين سهم را به خود تخصيص ميدهند (Wolters ٢٠٠٠) كرمهاي خاكي فعاليت ميكروبي را تحريك ميكنند و ميتوانند بازيافت كربن را سرعت بخشيده و در صورتي كه مقدار كافي لاشبرگ و مواد آلي در خاك موجود نباشد، سبب از دست رفتن كربن خاك شوند. بنابراين لازم است كه هزينه فعاليت كرمهاي خاكي در خصوص كربن آلي در سيستم هاي زراعي منظور گردد اين مثال همچنين نياز به پايش و مديريت كميت و كيفيت مواد آلي خاك ورودي به سيستمهاي كشاورزي براي حفظ حاصلخيزي بيولوژيك را نشان ميدهد.

7-1-گياهان چند ساله و مرتعي

Wardle و همكاران (١٩٩٩) با مطالعه يك كشت طولاني مدت، نشان دادند كه بندپايان خاك بيشترين عكسالعمل را به عمليات زراعي و مديريتي خاك نشان ميدهند كه سبب تغيير طبيعت و كيفيت سوبستراي ورودي به خاك ميگردد. معلوم شده است كه وارد كردن گياهان چند ساله و يا ايجاد مرتع در تناوب، سبب احياء سلامت و زيستگاه خاك مي شود مرتع كوتاه مدت (تا ٥ سال) ميتواند تأثير مثبتي بر كميت و كيفيت مواد آلي خاك داشته باشد كه اين اثرات مربوط به حاصلخيزي نيتروژن و پايداري ساختمان خاك ميباشد(Haynes ١٩٩٩). جمعيت و تنوع گونهاي كرمهاي خاكي نيز به طور قابل ملاحظهاي در مرتع (Baker و همكاران،١٩٩٩)  و فازهاي مرتعي در تناوب ( Haynes ١٩٩٩؛ Fraser و همكاران، ١٩٩٦)افزايش مييابد. در تمامي موارد افزايش جمعيت و تنوع ناشي از افزايش مقدار ماده آلي افزوده شده به خاك در اراضي تحت مرتع، در مقايسه با اراضي تحت كشت فشرده بيشتر است. به نظر ميرسد كه حفظ مقدار كافي از مواد آلي در خاك ميتواند سبب افزايش مقاومت موجودات زنده خاك و فرآيندها نسبت به تخريب گردد. همچنين مرتع و يا مرحله كشت گياهان چند ساله در تناوب، نشانگر مرحلهاي از كشت و كار است كه بر همزني خاك حداقل بوده و موجودات زنده خاك از آن سود ميبرند و همچنين بيشترين شباهت را به عمليات بدون خاكورزي دارد.

2-7-گياهان پوششي

استفاده از گياهان پوششي و مالچهاي زنده در تناوب، عمليات زراعي مؤثري براي افزايش مواد آلي خاك ميباشد كه بر حسب گونه گياه مورد استفاده، آنها ميتوانند علفهاي هرز (Blackshaw و همكاران، ٢٠٠٠) و همچنين حشرات (Vandermeer ١٩٩٥) را كنترل كنند . با وجود اين، تنوع متابوليتهاي ميكروبي در مراتع و قسمتهاي زير پوشش گياهان چند ساله، در مقايسه با تناوبهاي زراعي يكساله و از جمله بقولات پوششي، به دليل خاكورزي بيشتر افزايش مييابد (Bending و همكاران، ٢٠٠٠)متأسفانه كشت گياهان پوششي اغلب با عمليات خاكورزي گستردهاي براي مخلوط كردن بقاياي گياهي (كود سبزدهي) همراه است . در مقابل، خاكورزي هميشه براي حداكثر بهره مندي زيستي و چرخه عناصر غذايي ضرورت ندارد.

افزايش تنوع بقايا و مقدار مواد آلي خاك با استفاده از گياهان پوششي غلات و بق ولات در سيستم كم خاكورزي، داراي پتانسيل افزايش جمعيت و تنوع موجودات زنده خاك نيز ميباشد. در واقع تراكم زياد بندپايان كوچك با وروديهاي بيشتر ماده آلي خاك از طريق گياهان پوششي و شبدر كشت شده زير غلات همبستگي دارد (Axelsen و Kristensen ٢٠٠٠) البته هنوز در خصوص اثرات متقابل بين گياهان پوششي، موجودات زنده خاك و ويژگيهاي فيزيكي و شيميايي خاك كمبود اطلاعات وجود دارد. اين فقدان اطلاعات سبب شده است تا پيش بيني بهترين زمان و مكان عملكرد گياهان پوششي مشكل باشد (Vandermeer ١٩٩٥).

3-7-جنگل زراعي

نشان داده شده است كه بقاياي برگها و سوبستراي آلي ريشه هاي درخت به همراه ريشه هاي گياه زراعي مربوط به عمليات جنگل زراعي، سبب افزايش مواد آلي خاك، تحريك فعاليت ميكروبي و افزايش ذخاير عناصر غذايي خاك مي گردند (Chander و همكاران، ١٩٩٨؛ Seiter وهمكاران، ١٩٩٩ ) همچنين ريشههاي نازك درختان در سيستمهاي زراعت راهروي به دليل تجزيه و رهاسازي سريعتر N و P آنها نسبت به برگها، ميتوانند تأثير قابل ملاحظهاي بر چرخه عناصر غذايي داشته باشند برخلاف مناطق معتدله، هرس درختان در مناطق حاره ميتواند بطور قابل ملاحظهاي سبب افزايش مقدار مواد آلي خاك و چرخه عناصر غذايي گردد نگهداري زيستگاه هاي نيمه طبيعي چون نوارهائي از درختان، براي حفظ باكتريها، قارچ و حشرات مفيد سود مضاعفي محسوب ميشود.

8- اصلاح گياهان براي خاكهاي با فعاليت بيولوژيك زياد در خاكورزي حفاظتي

هرچه كشاورزان و مديران منابع به خاك ورزي حفاظتي و بدون خاك ورزي روي  ميآورند، به همراه آن ميبايستي روي آوردن به كشاورزي كم نهاده را نيز مد نظر قرار دهند . مصرف كنندگان و عموم مردم تمايل به مصرف مواد غذايي دارند كه با روش پذيرفته شده از نظر مسائل زيست محيطي و با حداقل مواد شيميايي توليد شده باشند. با عنايت به تفاوتهاي موجود در نحوه چرخه عناصر غذايي در سيستم با خاكورزي و بدون خاك ورزي، دسترسي به ارقام زراعي، مخصوصاً انواع اصلاح شده براي جذب كارآتر عناصر غذايي در شرايط كم نهاده يا بدون مصرف مواد شيميايي در شرايط كم خاكورزي از مزاياي بيشتري براي توليد كننده برخوردار ميباشد.(Beare ١٩٩٧) سيستمهاي بدون خاك ورزي به معدني شدن كمتر و حفظ بيشتر نيتروژن تمايل دارند و در مقايسه با سيستمهاي خاكورزي، فعاليت موجودات زنده خاك در آنها بيشتر وابسته به فصل ميباشند (Beare ١٩٩٧) اين گياهان مي توانند از عناصر غذايي قابل استفاده شده در سرتاسر زنجيره غذايي خاك استفاده نمايند و با شرايط كشت توام يا مخلوط سازپذيرند. به نژادي گياه، اغلب رشد ريشه را براي رشد اندام هوايي و توليد دانه در نظر مي گيرد Klepper (١٩٩٢) نتيجه گيري نموده است كه لازم است برنامههاي به نژادي، طراحي سيستمهاي ريشهاي گياهان و صفاتي را كه موجب افزايش فرآيندهاي ريزوسفري ميشوند را مورد توجه قرار دهند. نامبرده همچنين پيشنهاد كرده است كه مديران كشاورزي براي توزيع بهتر سيستم ريشهاي در خاكرخ و بهينهسازي ظرفيت ريشهها براي جذب آب و عناصر غذايي، به استفاده بيشتر از سيستمهاي كشت مخلوط و تناوبهاي متنوعتر روي آورند. براي مثال وقتي با استفاده از سيستمهاي كشت مخلوط و توام و عمليات جنگل زراعي، پوشش گياهي مناسبي را در سطح خاك ايجاد مينمائيم در واقع ما يك پوشش ريشهاي مناسبي را در داخل خاك نيز بوجود ميآوريم (Klepper ١٩٩٢) معماري ريشه ميتواند پروفيل عمودي عناصر غذايي و الگوي توزيع عناصر غذايي در طول ريشه را شكل دهد (Jobbagy و Jackson ٢٠٠١) اين تغيير در لايهبندي عمودي ريشهها و عناصر غذايي احتمالاً باعث تشكيل يك لايه مكملي از مواد آلي ميشود كه توزيع مكاني جامعه ريزوسفري را تحت تأثير قرار ميدهد. بنابراين شبكه غذايي خاك به صورت عموديتر شكل ميگيرد، همچنانكه خاكدانه ها زيستگاه خاك را براي رشد و جذب عناصر غذايي مناسبتر مينمايند. براي حداكثر بهرهمندي از پوشش ريشه اي تشكيل يافته، لازم است اطلاعات كافي از رابطه بين ژنتيك گياه با معماري ريشه و مقدار و كيفيت تراوههاي ريشهاي گياه، موجود باشد. بديهي است اين اطلاعات در صورتي كه هدف ما اصلاح ريزوسفر براي افزايش توان توليدي محصول و همچنين ارتقاء خواص خاك مورد نظر باشد بسيار حياتي خواهد بود. تراوههاي ريشهاي در تعدادي از غلات پيشرفته و گياهان مرتعي مورد مطالعه قرار گرفته است. با اين حال مطالعات بسيار معدودي وجود دارد كه رابطه بين ارقام پيشرفته را با والدين خود مورد مقايسه قرار دهد، بنابراين اگر انتخاب گياه موجب تغيير سهم جذب در بين اندامهاي هوايي،ريشه ها و ريزوسفر نيز شده باشد ما از چگونگي آن اطلاعي نداريم ( Hoffman و Carroll ١٩٩٥)اين موضوع در مورد گياهان تراريخته (Altieri ٢٠٠٠) نيز مصاديقي دارد كه اطلاعات ما در اين خصوص بسيار محدودتر ميباشد. گزارشها نشان ميدهد كه گندم وحشي و گندم تتراپلوئيد در مقايسه با گندمهاي هگزاپلوئيد مقدار نسبتاً بيشتري از مواد پرورده را پس از گل شگفتگي به ريشه هاي خود گسيل ميكنند ( Hoffman وCarroll  ١٩٩٥) ارقام بومي اوليهاي كه انواع گندم پيشرفته از آنها بوجود آمدهاند در مقايسه با انواع ارقام جديد بوجود آمده، وابستگي بيشتري به همزيستيهايي همانند ميكوريز دارند (Hetrick وBloom  ١٩٨٣). بسياري از ارقام اصلاح شده، در شرايط ايدهال رشد يافتهاند يعني جائي كه بين گياهان رقابت براي عناصر غذايي، آب، فضا و نور وجود ندارد. بنابراين همزيستها مزيت رقابتگري را به آنها عرضه نخواهند كرد Parke و Kaeppler (٢٠٠٠) به اين نتيجه رسيدند كه متخصصين به نژادي بايستي در موقع انتخاب ژرمپلاسم، نقش ميكوريزها را در جذب عناصر غذايي، مقاومت به خشكي و مقاومت در مقابل بيماريها مورد ارزيابي قرار دهند و نهايتاً به هنگام اصلاح ارقام جديد ژنهاي مسئول كلونيزاسيون ميكوريزي و درجه عكسالعمل را نيز تعيين نمايند. اين موضوع به ما اجازه خواهد داد تا ضمن بهرهبرداري از همزيستي ميكوريزي از مزاياي مترتب با آن در ريزوسفر، مانند افزايش جذب عناصر غذايي و پايداري ساختمان زيستگاه در سيستمهاي كشاورزي كم نهاده نيز استفاده نمائيم. بنابراين نياز است تا تلاشها به سمتي معطوف گردد كه گياهان اصلاح شده از ريشههاي با ويژگيها و خصوصيات زير برخوردار باشند: به حداقل برهمزني خاك سازگار شده باشند، به همزيستيهاي ميكروبي مفيد واكنش نشان داده و آن را افزايش دهند و براي حفظ مقدار كافي سطح ماده آلي خاك، حداقل مقدار ريشه و زيست توده هوايي مورد نياز را توليد نمايند.

9-دورنماي كلي سيستم در مديريت زيستگاه خاك

تعداد زيادي مقاله علمي در دفاع از استراتژي هاي مديريت سيستم زراعي (آلي، زيستپويا ، كم نهاده، جايگرين ) وجود دارد كه ديدگاه بومشناسي تري را براي كشاورزي ترويج مينمايند (فصل ١٢ را ببينيد). تمامي اين سيستمها در نظر دارند تا با حفظ يا افزايشمواد آلي خاك، سبب افزايش فعاليت بيولوژيك و بهينهسازي چرخه عناصر غذايي گردند . آگاهي از ساختار و عملكرد زنجيرههاي غذايي زيرسطح خاك و تغييرات مكاني و زماني آن براي فهم پتانسيل عمليات كشاورزي در جهت حفظ حاصلخيزي و توان توليدي خاك اس اسي است (Beare ١٩٩٧) در حالت ايدهال سيستمهاي كشاورزي بايد در جهت حفظ تماميت ساختمان زيستگاه، افزايش مواد آلي، بهينهسازي نسبت C/N در مواد آلي، استفاده از گياهان پوششي و يا توالي محصول در جهت هماهنگي آزادسازي عناصر غذايي با جذب گياه، مديريت شود. مقدار و كيفيت ماده آلي وارد شده به خاك و بر همزني خاك عواملي هستند كه تأثير بسيار زيادي بر موجودات خاك دارند (Swift ١٩٩٤) و موجودات خاك كليديترين نقش را در فرآيند تجزيه عناصر و چرخه عناصر غذايي دارند. فهم روابط بين فراواني مكاني و زماني و تنوع جوامع زيستي و اثرات آنها بر زيستگاه، مواد آلي و چرخه عناصر، براي طراحي عمليات مديريت خاك بسيار اساسي است (Lavelle ٢٠٠٠) مدلهاي اكوسيستمهاي زراعي طراحي شده توسط Lavelle (٢٠٠٠ )، جايگاه خاصي را براي ساختمان خاك قائل شده است، ولي تمركز اصلي را بر ساختمانهاي زيست زا فضولات و يا ساختمانهاي آلي معدني (همانند فضله دانهها) توليد شده بوسيله بيمهرگان (به عنوان اجزاء ساختمان خاك كه زيستگاه را در جهت مناسبتر شدن براي رشد گياه پيش ميبرند) قرار دادهاند.

عمليات مديريت محصول و خاك بايد به صورت مدل مورد توجه قرار گيرد تا بتوان خاكهاي كشاورزي را در اكوسيستمهاي طبيعي شبيه سازي نمود (Piper ١٩٩٩ Soule و Piper ١٩٩٢) و چرخه عناصر غذايي و فعاليتهاي موجودات خاك را براي ساخت زيستگاه خاك بهينهسازي نمود ( Neher ١٩٩٩) اين به معني حداقل خاكورزي و مصرف آفتكش و تأكيد بر محصولات زراعي دائمي و سازنده مواد آلي در تناوب، مصرف كود حيواني و كمپوست براي افزايش ماده آلي و هماهنگسازي آزادسازي عناصر غذايي و قابليت دسترسي به آب بر حسب نياز گياه ميباشد.

10- نتيجه گيري

عمليات زراعي كه سبب حفظ تماميت زيستگاه خاك وينهترين مقدار و انواع بقاياي گياهي براي حفظ پايدار موجودات خاك باشد مطمئنا سبب افزايش حاصلخيزي بيولوژيك خاك خواهد گرديد. فراهمي و آلي شدن عناصر غذايي در رابطه با پايداري مواد آلي خاك در سيستمهاي زراعي وظيفه عمده عمليات زراعي و مديريت خاك ميباشد. توانايي كشاورزان و مديران مزارع براي انتقال به يك سيستم زراعي بيشتر متكي به حاصلخيزي بيولوژيك خاك بوده و نيازمند اطلاعات كافي از فرايندهاي ريزوسفري و چگونگي عمل زنجيرههاي غذايي خاك در اين اكوسيستمها ميباشد.

منبع :

  • وزارت جهاد کشاورزی سازمان تحقیقات ، آموزش و ترویج کشاورزی مرکز اطلاعات و مدارک علمی

جهت خرید انواع خاک مناسب برای بستر های کشاورزی و نیز خاک های مناسب گیاهان زینتی به صورت بسته بندی به بستر عرضه خاک و مشتقات وارد شوید . بستر خاک و مشتقات

جهت تماشای ویدئوی آموزشی رایگان وارد بستر مرکز آموزش شوید . بستر مرکز آموزش ویدئویی

حسین برخورداری سوال پاسخ داده شده اکتبر 3, 2020
گذاشتن نظر
شما در حال مشاهده 1 از 1 پاسخ هستید ، برای دیدن همه پاسخها اینجا را کلیک کنید .
پاسخ خود را بنویسید .
  • فعال
  • بازدیدها1815 times
  • پاسخ ها1 پاسخ
ورود به متاورس | متاورس ایرانی
ورود به متاورس ایران یا همان متاورس ملی

علامت ذره بین Tutorials سمت راست به رنگ قرمز به شما کمک خواهد کرد .

جدید ترین سوالات پرسیده شده

انتخاب ورزش رزمی 0 پاسخ ها | 1 رای
وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی نماد اعتماد الکترونیک اسناد و املاک کشور مرکز آموزش ویدیویی انجمن حم فروشگاه ملی تولید کنندگان مدیریت بر مدیران حم سامانه حیوانات رسانه ملی اخبار متا دانشگاه متاورس استخدام | دانش فروشگاه حم تبلیغات ملی بازار NFT متاورس رنگ نقشه ملی املاک و مستغلات